( 808)آن بز کوهی بر آن کوه بلند |
|
بر دود از بهر خوردی بیگزند |
( 809)تا علف چیند ببیند ناگهان |
|
بازیای دیگر ز حکم آسمان |
( 810)بر کهی دیگر بر اندازد نظر |
|
ماده بز بیند بر آن کوه دگر |
( 811)چشم او تاریک گردد در زمان |
|
بر جهد سرمست زین که تا بدان |
( 812)آنچنان نزدیک بنماید ورا |
|
که دویدن گرد بالوعهْ سرا |
( 813)آن هزاران گز دو گز بنمایدش |
|
تا ز مستی میل جستن آیدش |
( 814)چونکه بجهد در فتد اندرمیان |
|
در میان هر دو کوه بی امان |
( 815)او ز صیادان به ُکه بگریخته |
|
خود پناهش خون او را ریخته |
( 816)شسته صیادان میان آن دو کوه |
|
انتظار این قضای با شکوه |
( 817)باشد اغلب صید این بز همچنین |
|
ورنه چالاک است و چست و خصمبین |
خوردى: خوردى خوراک.
بىگزند: بىگزند را مىتوان صفت «خورد» گرفت: خوردنى نیکو و سالم. و مىتوان قید «دویدن بز». (آسوده براى خوردن بر کوه مىدوید).
حکم آسمان: قضا و پیش آمد.
بالوعه: گودالى که در آن آب آلوده را ریزند. چاه فاضلاب. (شهوت چنان دیده او را مىبندد که فاصله دو کوه را اندک مىبیند).
بىامان: که ایمنى در آن نیست. ناامن. خطرناک.
پناه: کنایه از کوه. (کوهى را که پناهگاهش مىدانست موجب کشته شدنش گردید).
شسته: یعنی نشسته.
انتظار: (مصدر مبنى از براى فاعل) منتظر.
( 808) بز کوهى در کوه بلند پى خوراکى مىدود. ( 809) براى چریدن علف مىرود ولى ناگاه بازى دیگرى از حکم آسمان مىبیند. ( 810) چشمش در کوه مقابل بماده بزى مىافتد. ( 811) از دیدن او مست شده چشمش تاریک گردیده بىمهابا از این کوه براى رسیدن بکوه مقابل جستن مىکند. ( 812) از اثر مستى کوه مقابل را چنان نزدیک مىبیند که تصور مىکند مسافت بقدر دویدن گرد چاه و جاى فاضل آب چاه خانه است. ( 813) هزاران متر بر اثر مستى باندازه دو متر در نظرش جلوه مىکند تا مایل بجستن مىگردد. ( 814) وقتى جستن مىکند بدره میان دو کوه مىافتد. ( 815) این بز از دست صیادان بکوه فرار کرده و خود پناهش که کوه بوده خونش را مىریزد. ( 816) صیاد در میان دره دو کوه بانتظار همین قضایا نشسته. ( 817) صید بز کوهى غالباً از این قبیل است و گرنه بز زیرک و چالاک و با احتیاط است و صیدش ممکن نیست.
مولانا در این ابیات، حالت هاروت و ماروت را به بز کوهی تشبیه میکند که با دیدن بز ماده چگونه خود را به خطر میاندازد. مناسبت تشبیه در این است که هاروت و ماروت نیز اسیر یک زن شدند. مولانا میگوید: برای بز کوهی عاشق، پریدن از این کوهبهکوه دیگر، مثل جست وخیز در اطراف بالوعه (چاه فاضلاب) است و فاصله کمی به نظرش میآید. هاروت و ماروت هم خود را در پناه عصمت ملکوت میدیدند، اما امتحان حق این پناه را از آنها گرفت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |