(1087) تازه کن ایمان نه از گفت زبان |
|
اى هوا را تازه کرده در نهان |
(1088) تا هوا تازه ست، ایمان تازه نیست |
|
کاین هوا جز قفل آن دروازه نیست |
ایمان: در لغت بمعنى تصدیق و باور داشتن است اما معنى اصطلاحى و شرعى آن مورد اختلاف است و علماء اسلام در تعریف آن، چهار دسته شدهاند: 1- اینکه ایمان عبارت است از اعتراف بدل و اقرار بزبان و اعمال شرعى و این عقیدهى معتزله و خوارج و محدثین و فرقهى زیدیه است. 2- اینکه ایمان از تصدیق قلبى و اقرار زبانى است و این قول اکثر فقهاى سنیان است از جمله ابو حنیفه نعمان بن ثابت فقیه بزرگ عراق. 3- اینکه ایمان فقط تصدیق قلبى است نسبت بدان چه از پیغمبر بطور قطع بما رسیده است و این عقیده اشعریان است. 4- اینکه ایمان تنها اقرار بزبان است که فرقهى کرامیه (پیروان ابو عبد الله محمد بن کرام سجستانى) برین عقیده بودهاند. ابن تیمیه تحقیق مفصلى دربارهى ایمان کرده و گفته است که تصدیق قلبى باید بهمراه محبت و تعظیم. صوفیان مىگویند ایمان اعتراف بزبان و اخلاص قلبى است.[1]
تازه کن ایمان :یعنی از صمیم قلب ایمان بیاور، نه فقط با زبان
( 1087) در این صورت تو که هواى نفس را در اعماق دل خود تازه کردهاى بیا و ایمان خود را تجدید کن ولى نه بزبان بلکه بدل و جان.( 1088) تا هواى نفس هست ایمان نیست هواى نفس قفل این درگاه است تا این قفل نشکند بخانه ایمان داخل نخواهى شد.
(1089) کردهاى تاویل حرف بکر را |
|
خویش را تاویل کن، نه ذکر را |
(1090) بر هوا تاویل قرآن مىکنى |
|
پست و کژ شد از تو معنى سنى |
تاویل: در لغت رجوع دادن و در اصطلاح، بیان و توضیح قرآن است بدلیلى ظنى مانند خبر واحد. مقابل: تفسیر که ایضاح قرآنست بدلیلى قطعى و بعضى گفتهاند که تاویل تفسیر باطن لفظ است. مقابل: تفسیر که بیان لفظ است بلفطى دیگر و بنا بر این، تأویل را مىتوان به توجیه و بیان مقصود تعریف نمود. بعقیدهى راغب اصفهانى تفسیر، بیان مفردات، و تاویل ایضاح معانى و جمل است. نزد صوفیه ارجاع ظاهر قرآن است بمصادیق روحانى آن از قبیل مراتب عقول و نفوس و احوال باطنى و قلبى. [2]
حرف بکر: سخن تازه و نو آیین، بکنایت، قرآن کریم.
ذکر: یکى از نامهاى قرآن است.
سنى: روشن و بلند. اشاره است بحدیث: من فسر القرآن برأیه و اصحاب الحق فقد أخطأ. و حدیث: من فسر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار. [3]
( 1089) آیات و کلمات متشابه قرآن را تأویل مىکنى عوض این کار خودت را تأویل کن. ( 1090) تو قرآن را بر طبق هوى و رأى خود تأویل مىکنى از همین جهت است که معنى حقیقى از تو مستور و پوشیده مىماند.
رد ی است از جانب مولانا بر جبریان که آیات مربوط بکسب و عمل را تاویل مىکردهاند ، زیرا نزد ائمهى اسلام مسلّم است که تفسیر و ایضاح قرآن جز باسناد و آثار درست که از طریق پیغمبر و صحابه رسیده باشد روا نیست.
(1091) آن مگس بر برگ کاه و بول خر |
|
همچو کشتى بان همىافراشت سر |
(1092) گفت من دریا و کشتى خواندهام |
|
مدتى در فکر آن مىماندهام |
(1093) اینک این دریا و این کشتى و من |
|
مرد کشتیبان و اهل و رایزن |
(1094) بر سر دریا همىراند او عَمَد |
|
مىنمودش آن قدر بیرون ز حد |
(1095) بود بىحد آن چمین نسبت بدو |
|
آن نظر، که بیند آن را راست، کو |
زیافت: یعنی ناخالصی وتباهی
عَمَد: نوعى از قایق و ظاهرا قایق گونهاى که از ریسمان و شاخه و تنهى درخت فراهم مىآوردهاند، در موزهى کویت نوعى از قایق دیدهام که مانند سبد و کواره از شاخه و ترکهى درختان در هم بافتهاند که ظاهرا آن نیز از جنس عمد است. [5]
چمین: پلیدى و بول و افکندهى انسان و دیگر جانوران.
() کار تو بکار آن مگس مىماند که شخصیت برجستهاى براى خود قائل شده.() و خود را بزرگ دیده از شراب عجب و کبر سر مست گردیده با اینکه ذرهاى بیش نبود خود را آفتاب شمرده.() مىگفت عنقائى که گفتهاند و شنیدهایم من هستم.( 1091) بىچاره مگس بر برگ کاهى که بر بول خر قرار گرفته بود نشسته چون کشتیبان ماهرى بر خود مىبالید.( 1092) و مىگفت من نام دریا و کشتى را در کتابها خوانده و نمىدانستم چیست. ( 1093) اکنون مىفهمم که این دریا و این کشتى و من کشتیبان ماهر آن هستم.( 1094) کشتى خود را در دریائیکه بنظرش خیلى بزرگ بود مىراند و دریا در نظرش بىانتها مىنمود.
این حکایت کوچک را مولانا به عنوان وصف حال کسانی آورده است که حقایق الهی ومعانی قرآنی را موافق باهوای نفس تفسیر یا تأویل می کنند.
[1] - بیان السعادة، ج 1، ص- 28، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: ایمان. تفسیر ابو الفتوح، ج 1، ص 40
[2] - بیان السعادة، ج 1، ص 9، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: تاویل، تفسیر.
[3] - تفسیر ابو الفتوح، ج 1، ص 3، کنوز الحقائق، ص 131.
[4] - پیش از بیت 1091 سه بیت دیگر در نسخهْ 715 ونسخه های متأخر هست که در 668 و677 نیست. نیکلسن هم آنها را در حاشیه آورده والحاقی دانسته است:
مانَد احوالت بدآن طرفه مگس کو همی پنداشت خود را هست کس
ازخود، اوسرمست گشته بی شراب ذره یی خود را بدیده آفتاب
وصف بازان را شنیده در بیان گفته من عنقای وقتم بی گمان
[5] - فرهنگ نوادر لغات و تعبیرات، در ذیل: عمد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |