دانشمند، زنده ای میان مردگان است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
ضیافت الهی بهارنیایش ودعا(13)
سه شنبه 94 تیر 2 , ساعت 8:7 عصر  

دعای دل:

در هنگام دعا خداوند مجیب الدعوات به دل دعا کننده نگاه می کند و اصل هم بر دل است و لقلقه زبان اگر با نیّات قلبی یکی نباشد مقبول حضرت حق نمی‌شود.

بس دعاها رد شود از بوی آن

  

آن دل کژ می‌نماید در زبان

اِخْسَئوا آید جواب آن دعا

 

چوب رد باشد جزای هر دعا

گر حدیثت کژ بود معنیت راست

 

آن کژی لفظ مقبول خداست

 اگر کلمات و عبارات تو ناراست و حتی غلط باشد خداوند به آن نظر نمی‌کند بلکه به نیّت قلبی نظر دارد. حدیث: «اِنَّ الله لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ وَ لا اِلی اَعْمالِکُمْ وَ لِکنْ یَنْظُرُ اِلی قُلُوبِکُمْ»(همدانی، عین القضاه، 146)

حق همی گوید نظرمان بر دل است

 

نیست بر صورت که آن آب و گل است

(دفتر سوم، 2444)

ما زبان را ننگریم و قال را

 

ما درون را بنگریم و حال را

ناظر قلبیم اگر خاشع بود

 

گرچه گفت لفظ ناخاضع بود

زانکه دل جوهر بود، گفتن عرض

 

پس طفیل آمد عرض، جوهر غرض

چند از این الفاظ و اضمار و مجاز

 

سوز خواهم، سوز با آن سوز ساز

آتشی از عشق در جان برفروز

 

سر به سر فکر و عبارت را بسوز

(دفتر دوم، 63-1759)

ابیات فوق بخشی از داستان و ماجرای موسی (ع) و شبان است. این داستان در این مقاله از این نظر مورد توجه قرار می‌گیرد که اصل ماجرا مناجات و راز و نیاز بنده‌ای از بندگان با حضرت حق است. این حکایت اگرچه مشابهاتی در متون دیگر دارد، اما ظاهراً ساخته و پرداخته خیال و ذهن خلاّق مولاناست و مولوی در این داستان جنجالی اهدافی را دنبال می‌کند:

- نفی صورت‌گرایی و قشری‌گری در اندیشه‌های دینی.

- شناخت هرکس از حق مطابق است با شأن و مرتبه او.

- بیان احوال اولیای مستور.

- تشبیه و تجسیم اهل عشق، کمتر از تنزیه و تقدیس اهل شریعت نیست، چرا که خداوند به قلب خاشع نظر می‌کند نه به صورت لفظ.

- حمد و ثنای آدمی هر قدر هم کامل و مطابق شرع باشد، در مقابل مقام بی‌چون الهی ارزشی ندارد.

- مقبول افتادن حمد و ثنا و اجابت دعا به واسطه رحمت حق است.

- هر آیینی را که آدمی خالصانه بپذیرد آن آیین او را به وصال حق می‌رساند.

این داستان پر مغز و آموزنده، آیینه تاریخ فرهنگ دینی است و عصارة در پیچیدن عقل با عشق، متکلم با عارف، تشبیه‌گر با تنزیه‌گر، شریعت و حقیقت، تجربت‌اندیشی و معرفت اندیشی را با خود دارد و با نازکی تمام از خدا و عبادت و گوهر دین و ایمان و امن و پیامبری سخن می‌گوید.

کلمات شبان حکایت از آن دارد که او اهل انس است. خدا را در درون خویش که قلب عبد مؤمن است، دیده است و با آنکه چشم وی از این دیدن خبر ندارد دلش با او انسی عاری از تکلف دارد که به مناجاتش صبغه‌ی تشبیه می‌بخشد و موسی به مناجات شبان و لحن آمیخته به تشبیه که در این مناجات عاشقانه او هست اعتراض می‌کند.[1]

گفت موسی: های بس مدبر شدی

 

خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژست و چه کفرست و فشار

 

پنبه‌ای اندر دهان خود فشار

(دفتر دوم، 8-1727)

موسی (ع) در این داستام یک تنزیه‌گر است و شبان یک تشبیه‌گر. از داوری خداوند بین موسی و شبان این نتیجه حاصل می‌شود که هر دو مقبول‌اند، چون دو سطح از دینداری‌اند. یعنی مراتب متفاوت است. زبان‌ها با هم فرق دارد. چوپان با سادگی و خامی خود همان را می‌گوید که متکلمان و عارفان فرهیخته می‌گویند.

سخن چوپان از چوپان مدح است و از موسی ذمّ. برای او مایه‌ی قرب و وصال است و برای موسی مایة بعد و فراق و عذاب. در نگاهی دیگر موسی نماینده عقل است و چوپان سخنگوی عشق. و دعا عشق می‌خواهد نه عقل، سوز می‌خواهد نه آداب.

وقتی شبان به جایی رسیده است که دل او وصل به خداست و موسی نباید این اتصال را قطع کند، دیگر به مقام رندی و بی‌ادبی رسیده است و اینجا جایی است که سالک رخصت می‌یابد تا در مناجات خود با معشوق متصل آداب و تربیت را به کناری نهد و عاشقانه اور ا بستاید. بی‌آدابی و بی‌ترتیبی عاشق حاصل خرابی او در عشق است و عشر ندارد و چون شهید است که خون او پاک و مطهر و مقدس می‌شود.

عاشقان را هر نفس سوزیدنی است

 

برده ویران خراج و عشر نیست

گر خطا گوید ورا خاطی مگو

 

ور بود پر خون، شهیدان را مشو

(همان، 6-1765)

پس عاشق آداب نمی‌خواهد:

موسیا آداب‌دانان دیگرند

 

سوخته جان و روانان دیگرند

)همان، 1764(

قصه موسی و شبان معلوم می‌دارد که قرب و رضای حق با پیروی از آداب و رسوم دست نمی‌دهد؛ با دل شوریده و عشق مقدس حاصل می‌آید.[2]

و وقتی محبت مخلصانه‌یی انسان را به جستجوی حق وا می‌دارد، آداب مترسمان و اهل شریعت نمی‌تواند این رابطه روحانی را توجیه کند. جالب آن است که خدای مرد شبان در اینجا، برخلاف یهوة موسی، در قدس هیکل نمی‌گنجد و به همین سبب، آداب و ترتیبی را که کاهنان معابد درباره نیاش وی دارند بی‌اهمیت می‌شمرد.

مثل خدای اقوام شبان معبدش تمام کاینات عالم و فراخنای کوه و صحراست و نیایش چوپان که نمی‌خداهد معبود خود را درون محدوده‌ی قدس الاقداس هیکل یهود محصور سازد و به جای انس و عشق با خوف و خشیت با او مواجه شود، نزد خداوند از تمام آداب و ترتیبی که موسی بر مرد ساده دل الزام می‌کند مقبول‌تر جلوه می‌کند. [3]

 



[1] - زرین‌کوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، ص59

[2] - زرین‌کوب، سرّنی، 51

[3] - زرین‌کوب، همان 304-303


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
ضیافت الهی بهارنیایش ودعا(12)
سه شنبه 94 تیر 2 , ساعت 8:6 عصر  

التماس دعا:

درخواست دعا از دیگران و دعا کردن در حق دیگران ریشه در آموزه‌های قرآن کریم دارد. از زبان انبیاء در حق پدر و مادر و مؤمنین دعا می‌شود. این نشانه‌ی آن است که دعا در حق دیگران از اعتبار خاصی برخوردار است. اینکه اولیاء از هم التماس دعا دارند و اینکه حافظ در سیر و سلوک خود از همّت پیران و یاران طلب یاری می‌نماید از همین منظر قابل بررسی است.

نبی مکرّم اسلام با توجه به حدیث« کانَ یَسْتَفْتِحُ و یَسْتَنْصِرُ بِصَعالیک الْمُسْلِمینَ » از فقیران و درویشان مسلمان درخواست می‌فرموده‌اند. [1]

این تو را باور نیاید، مصطفی

  

چون ز مسکینان همی جوید دعا؟

گر بگویی از پی تعلیم بود

 

عین تجهیل از چه رو تفهیم بود؟

(دفتر ششم، 3-1632)

و اگر می‌خواهی که خدا به نظر عنایت در تو نگرد بهتر است خود را محبوب دل مؤمنین گردانی که چون خدا به دل اینان نظر کند پرتوی از لطف او به تو نیز برسد. این است که مولوی می‌گوید اگر نفس تو گرم و گیرا نیست از دم گرم و دل صاف مؤمنین خالص طلب دعا کن.

گر نداری تو دم خوش در دعا

 

رو دعا می‌خواه ز اخوان صفا

(دفتر سوم، 179)

مولوی در بیان امر حق به موسی (ع) که مرا به دهانی خوان که بدان دهان گناه نکرده‌ای، در واقع به دنبال همین موضوع است؛ یعنی دهان دیگران.

گفت ای موسی ز من می‌جو پناه

 

با دهانی که نکردی تو گناه

گفت موسی: من ندارم آن دهان

 

گفت: ما را از دهان غیر خوان

از دهان غیر، کی کردی گناه؟

 

از دهان غیر بر خوان کای اله!

آن چنان کن‌که دهان‌ها مر تو را

 

در شب و در روزها آرد دعا

از دهانی که نکرد دستی گناه

 

و آن دهان غیر باشد عذر خواه

یا دهان خویشتن را پاک کن

 

روح خود را چابک و چالاک کن

(دفتر سوم، 5-180)

 



[1] - احادیث مثنوی،ص462


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
ضیافت الهی بهارنیایش ودعا(9)
سه شنبه 94 تیر 2 , ساعت 8:1 عصر  

دعا نشان?ایمانوتسلیمبنده

ازدیدگاهمولویدعاکردنبندگاننتیج?ارادهوفرمانخداونداست. خداونددرکتبآسمانی وبهویژهقرآنمجیدبهاینامرفرماندادهاستودرواقعانسانهادعاکردنراازاو آموختهاندوچونارادةخداوندبردعاونیایشبندگانخودتعلّقگرفته،لذادعاکردننشان? اعتقادوایمانافرادبهتأثیرگذاربودنارادةمداومخداونددرهستیاست.

« ادعونیاستجبلکم » مرابهدعابخوانیدتابرایتاناجابتکنم.

 

ایندعاهمبخششوتعلیمتوست

گرنهدرگلخنگلستانازچهرست؟

(مثنوی،دفتر2،ب2449)

درحقیقت،دعاعملنمودنبهمضموناینآیهقرآناست: «وَقَالَ رَبُّکُمْ اُدْعُونِى اَسْتَجِبْ لَکُمْ »( غافر/ 60.) و پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا [دعاى ] شما را بپذیرم. ،وازتعبیر«ادعونی»مفهوماختصاصاستنباطمیشودیعنیمرابخصوصبخوانیدنهغیرمراونهاغراضوآمالوآرزوهایدنیوی خودتانرا،دراینصورتاستکهقطعاًازپروردگارخودبازبانحاللبیکخواهیدشنید.

بگفته مرحوم همایی : دعااعتقادداشتنبهسریانمداومارادةخداونددرآفرینش،وبهمعنیحاکمیتارادةاوبراسبابوعللمادیاست. ازطرفدیگراقدامبهدعاازآنجاناشیمیشود کهبندهبرعجزودرماندگیخودواقفمیشودآنگاهدستبهدعابرمیداردوبابیانعجزو ناتوانیخودازخداوندمیخواهدکهلطفوعنایتخودراشاملحالاوبگرداند. چنیندعایی کهازسرتسلیموایمانوهمراهبااضطراروتضرّعوزاریاستدرپیشگاهخداوندارجو

قربوالاییداردوخداوندخواست?چنیندعاکنندهایرابرآوردهمیسازد . درواقعدراین حالتمضموناینآی?قرآنبهوقوعمیپیوندد که » :امنیجیبالمضطراذادعاهویکشفالسوء « کیستکهدعایدرماندهراچونبخواندش،اجابتمیکند .[1]

 

قصه قوم یونس علیه السلام بیان و برهان آنست کی تضرع و زاری دافع بلای آسمانیست و حق تعالی فاعل مختارست پس تضرع و تعظیم پیش او مفید باشد .

 

قوم یونس را چو پیدا شد بلا /ابر پر آتش جدا شد از سما

برق می انداخت می سوزید سنگ /ابر می غرید رخ می ریخت رنگ

جملگان بر بامها بودند شب /که پدید آمد ز بالا آن کرب

جملگان از بامها زیر آمدند / سر برهنه جانب صحرا شدند

مادران بچگان برون انداختند / تا همه ناله و نفیر افراختند

از نماز شام تا وقت سحر /خاک می کردند بر سر آن نفر

جملگی آوازها بگرفته شد /رحم آمد بر سر آن قوم لد

بعد نومیدی و آه ناشکفت /اندک اندک ابر وا گشتن گرفت

قصه یونس درازست و عریض /وقت خاکست و حدیث مستفیض

چون تضرع را بر حق قدرهاست / وآن بها که آنجاست زاری را کجاست

هین امید اکنون میان را چست بند / خیز ای گرینده و دایم بخند

که برابر می نهد شاه مجید / اشک را در فضل با خون شهید

 (مثنوی،دفتر5،ب1617تا1619)

 

مولوییکیازاهدافاصلیخلقتانسانرادعاوگریهوزاریبهدرگاهخداوندمیداند. او انسانکاملراکسیمیداندکهوجودارزشمندخودراجزبهوصالدرگاهخداوندنمیفروشد واگرنیازیهمداشتهباشدبرآوردهشدنآنرافقطازخداوندمیخواهد؛لذادرهنگامدعاو رازی،چهرةبندگیوتسلیمانسانوعدمتوجهاوبهقدرتهایمادیبیشترآشکارمیگردد .

درواقعنخستینقدمدردعاکردنشکستنبتوجودخویشتناست. دراینحالتکهبنده وجودخودراتسلیمقدرتوارادةخداوندمیکندوتمشیتامورخودرابهاختیاراومیسپارد لطفوعنایتالهیهماموراوراعهدهدارمیشودوکاراورابهسامانمیرساند. درزیراین شکستگیظاهریدرهنگامدعاقدرتخداوندرونهفتهوباهردعاییلبیکیازسویخداوند همراهگشتهاست.

منغلامآنمسهمتپرست

کوبهغیرکیمیانآردشکست

دستاشکستهبرآوردردعا

سویاشکستهپردفضلخدا

گررهاییبایدتزینچاهتنگ

ایبرادرروبرآذربیدرنگ

 (مثنوی،دفتر5،ب492تا494)

 



[1] - سوره نمل،آیه 62


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
ضیافت الهی بهارنیایش ودعا(8)
سه شنبه 94 تیر 2 , ساعت 8:0 عصر  

مفهوم اجابتدعا

ازدیدگاهمولویارزشواجابتدعادررفعگرفتاریبندهیارسیدناوبهآرزوهایدنیوی نیستبلکه هم کلامشدنباخداوندونالیدنبهپیشگاهاوارزشبیشتریازرفعبلاویا کسبنعمتدنیویدارد. چهبسااعطاینعمتیویادفعبلاییکهبندهخواهانآناست سببدلبستگیبیشتراوبهدنیاویاباعثغفلتاوازیادونامخداوندبشودلذاهمینکه بندهتوفیقپیدامیکندکهبهسببنزولبلاازاعتمادبهاسبابوعللدستبرداردوفقط درگاهخداوندراپناهگاهخودبدانداینترکتعلقّاتودعاکردنعالیترینمعنایاجابت دعاست.

ازدیدگاهمولوی،اجابتدعاقبلازدعاکردنرخمیدهد. مفهوماجابت،همانتوفیق دعاپیداکردناستزیرااگرخداوندکسیرافرانخواندهباشداونمیتواندلببهدعابگشاید ودردخودرادرآندرگاهفریادبزندلذاهرگاهکسیشروعبهدعاکردنمیکنددرحقیقت دعایاوپذیرفتهشدهاست. لبیکخداوندقبلازدعایبندهرخمیدهدولبیکاو،بهبنده فرصتدعاکردنمیبخشد. هیچگاهدعایکسیدردرگاهخداوندردنمیشودبلکههمینکه بندهبهاینمرحلهازایمانویقینمیرسدکهارادةخداوندراحاکماصلیهستیمیداندو تصرّفلحظهبهلحظ?ارادةاورادرکائناتنظارهمی کندنفساینعملدرحقیقتهمان اجابتدعاست. بااینتفسیر،مولویهمشانواعتباردیگریبهدعامیبخشدوهمناامیدی راازساحتدعامیزدایدوبارق?امیدرادردلاهلدعازندهنگهمیداردومخاطبانخودرا بااینبیانعاطفیوتفسیرعرفانیدرتداوماعتقادبهدعاوامیدواربودنبهلطفوعنایت الهیخرسندوقانعنگهمیداردوحوزةنگاهوقلمروادراکآنانراوسعتمیبخشدومفهوم تازهایرابهمفهوماجابتدعااضافهمیکند.

بیانعاطفیوتفسیرعارفان?مولویامیدوعشقرابهدلمخاطباناوارمغانمیآوردوهرنوعناامیدیراازسرزمینوجودآناندورمیگرداند. تفسیریهمکهاوازعدماجابت دعایبندهویاطولانیشدنزماناجابتآنارائهمیدهدهمبدیع،همامیدبخشوهم خرسندکنندهاست.

 

         در عدم ما مستحقان کى بدیم            که بر این جان و بر این دانش زدیم‏

         اى بکرده یار هر اغیار را            وى بداده خلعت گل خار را

         خاک ما را ثانیا پالیز کن            هیچ نى را بار دیگر چیز کن‏

         این دعا تو امر کردى ز ابتدا            ور نه خاکى را چه زهره‏ى این بدى‏

         چون دعامان امر کردى اى عجاب            این دعاى خویش را کن مستجاب‏

         دیده را نادیده خود انگاشتم            باز زنبیل دعا برداشتم‏

         اى اخى دست از دعاکردن مدار            با اجابت یا رد اویت چه کار

مطابقاینتفسیراگردعایمومندیراجابتمیشودبهمعنیعدمتوجه خداوندبهدعایاونیستبلکهنشانگراشتیاقخداوندبهشنیدندعایاوست. خداوندمشتاق وخریدارآندعاییاستکهازدلشکستهبرمیخیزدلذاحاجتاینبندگانخودرادیرتر برآوردهمیسازدتابیشتربنالندوبرشکوهبارگاهاو بیفزایند. دوماینکهاگرنیازبندهزودتر برآوردهشوداوبازبهدنیادلبستهخواهدشدوازهمنشینیباخالقومعبودخودمحروم خواهدماندپساینعدماجابتدعالطفیازطرفخداونداستکهنصیببندگانخاصاو میشودتابانال?خودهمبهارادهواشتیاقخداوندبهشنیدننال?بندگانخودپاسخداده باشندوهمبهرمندیخودآنانازایندرگاهبیشترشود. پسدیراجابتشدندعانهاز خواریمومنبلکهبهجهتکمالوجمالوجوداوستزیراکهخداوندنمیخواهدچنین بندهایزودترازدرگاهاورویبرگرداندوازرحمتوفیضدرگاهاوبهرةکمتریببرد.

 

        اى بسا مخلص که نالد در دعا            تا رود دود خلوصش بر سما

         تا رود بالاى این سقف برین            بوى مجمر از انین المذنبین‏

         پس ملایک با خدا نالند زار            کاى مجیب هر دعا وى مستجار

         بنده‏ى مومن تضرع مى‏کند            او نمى‏داند بجز تو مستند

         تو عطا بیگانگان را مى‏دهى            از تو دارد آرزو هر مشتهى‏

         حق بفرماید که نز خوارى اوست            عین تاخیر عطا یارى اوست‏

         حاجت آوردش ز غفلت سوى من            آن کشیدش موکشان در کوى من‏

         گر بر آرم حاجتش او وا رود            هم در آن بازیچه مستغرق شود

         گر چه مى‏نالد به جان یا مستجار            دل شکسته سینه خسته گو بزار

         خوش همى‏آید مرا آواز او            و آن خدایا گفتن و آن راز او

         و آنکه اندر لابه و در ماجرا            مى‏فریباند به هر نوعى مرا

         طوطیان و بلبلان را از پسند            از خوش آوازى قفس در مى‏کنند

         زاغ را و جغد را اندر قفص            کى کنند این خود نیامد در قصص‏

 

 (مثنوی،دفتر6،ب4219تا4226)

مولویبادومثال،اینامرغیبیوناملموساشتیاقخداوندبهنال?مومنانراعینیو ملموسمیسازد. اومومنانرابهطوطیوبلبل،وخداوندرابهصیادیتشبیهمیکندکهبه جهتخوشآوازیوشیرینسخنی،مومنانرادرپیشگاهخودنگهمیداردوحاجتشانرا برآوردهنمیسازد.

طوطیانوبلبلانراازپسند

ازخوشآوازیقفصدرمیکنند

زاغراوجغدرااندرقفص

کیکننداینخودنیامددرقصص

(مثنوی،دفتر6،ب4225و4226)

 

اومومنانرابهشاهدوخداوندرابهعاشقتشبیهمیکند. خداوندبابندگانمومنخودبه عشقورزیمشغولاست. اینعاشقدربرآوردننیازیارزیبارویخودتعللمیورزدتاهرچه بیشترازجمالاوبهرهمندشودوسعیمیکندکهمدتایندیداررابابهانههایمختلف طولانیکند. بههمیندلیلگاهیزماناجابتدعایمومنراطولانیمیگرداند:

بیمرادیمومنانازنیکوبد

تویقینمیدانکهبهراینبود

 

 (مثنوی،دفتر6،ب4237)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
ضیافت الهی بهارنیایش ودعا(7)
سه شنبه 94 تیر 2 , ساعت 7:58 عصر  

لحن سوزناک مولانادرهنگام دعا

مولوی درمثنوی معنوی برای مخاطبان زیادی سخن گفته است. امابهترین مخاطب برای مولوی ذات پاک خداوند است. تنهامخاطبی که ازسوز و اشتیاق درونی او آگاه است وسرّدردعشق اورامیداند. اودرهنگام دعاخودرادرحضوربهترین مخاطب خود (خدا وند)احساس میکندلذابهترین،سوزناک ترین وعاشقانه ترین سخنان و مناجات خودرانثار اومیکند واظهارعجزودرماندگی ونیازرادربرابراوبه نهایت میرساند. واین امرازشهودوتجارب روحانی مولوی نشات گرفته است . درسایه این تجربه وشهود، خداوندرابه صورت معشوقی میبیندکه جمال وکمال او بی همتا وشایسته ستایش و عشق ورزی است.  ابیات زیرمیتواندمثالی برای گفته های بالاباشدتالحن غم آلود وبیان سوزناک اورادرهنگام مناجات با خداوندنشاندهد:

نالم ایرا ناله هاخوش آیدش

ازدوعالم ناله وغم بایدش

چون ننالم تلخ ازدستان او

چون نیم درحلقه مستان او

ناخوش اوخوش بوددرجان من

جان فدای یاردل رنجان من

عاشقم بررنج خویش ودردخویش

بهرخشنودی شاه فردخویش

 

 (مثنوی،دفتر1،ب1774تا1778)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   6   7      >
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 57 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401683 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]