( 2911)گر بکاوی کوشش اهل مجاز |
|
تو بتو گنده بود همچون پیاز |
( 2912)هریکی ازیکدگر بی مغزتر |
|
صادقان را یک ز دیگر نغزتر |
( 2913)صد کمر آن قوم بسته بر قبا |
|
بهر هدم مسجد اهل قبا |
( 2914)همچو آن اصحاب فیل اندر حبش |
|
کعبهای کردند حق آتش زدش |
( 2915)قصد کعبه ساختند از انتقام |
|
حالشان چون شد فرو خوان از کلام |
( 2916)مر سیهرویان دین را خود جهاز |
|
نیست الا حیلت و مکر و ستیز |
اهل مجاز: در کلام مولانا اصطلاحی است، مانند اهل ظاهر، اهل استدلال و تعبیری است از آنها که با میزان و معیار دنیایی و مادی میخواهند به حقیقت برسند و نمیرسند، کنایت از منافقان.
توبهتو: یعنی لایه لایه؛ قسمت به قسمت.
کمر بر قبا بستن: کنایت از آماده شدن.
هَدم: ویران کردن.
قُبا: دهکدهاى نزدیک مدینه تقریباً در چهار کیلو مترى آن شهر که بنى عمرو بن عوف در آن جا بودند. مسلمانانى که پس از پیمان عَقَبه از مکه به مدینه مىرفتند در آن جا مىزیستند و مسجدى که امروز به نام «مسجد قبا» معروف است در آن جا ساخته شد. در محل قبا قبیله بنى عمرو ابن عوف مسجدى بنا کردند و بنا بخواهش آنها حضرت به قبا تشریف برده و در آن مسجد نماز خواندند پس از آن این قبیله در آن مسجد جمع شده نماز جماعت مىخواندند و این مطلب باعث حسد قبیله بنى عثم ابن عوف گردید و براى این تفرقه جماعت آنها مکرى اندیشیده مسجدى ساختند و نزد حضرت رسول (ص ع) آمده تقاضا کردند که به آن مسجد تشریف ببرند حضرت فرمودند باشد پس از بر گشتن از جنگ پس از مراجعت حضرت، باز تقاضا را تکرار کردند این بود که آیهاى که گذشت نازل شد و آن مسجد را حضرت فرمود خراب کردند. قبا در این سالها جزو مدینه شده است.
اصحاب فیل: داستان آن معروف است. (نگاه کنید به: تفسیرها، ذیل سوره فیل)
کعبه کردن: اشاره است به کلیسایى که ابرَهه در صنعاء یمن ساخت و از محمد بن خزاعى خواست تا مردم را به رفتن بدان کلیسا و گزاردن حج بخواند. لیکن یک تن از بنى مالک بن کنانه بدان جا رفت و در کلیسا پلیدى کرد و ابرهه چون شنید خشم گرفت و در صدد ویران کردن کعبه بر آمد.[1]پس مقصود سوره فیل است که مىفرماید: « أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ اَلْفِیلِ»: یعنى آیا ندیدى که پروردگار تو با اصحاب فیل چه کرد؟ (و چه بلایى بسر آنها آورد)[2].
آتش زدن: کنایه است از کشته شدن ابرهه و یاران او.
کَلام: قرآن.
جهاز: وسیلت، و باید «جهیز» خوانده شود.
( 2911) اگر خیال و نیت اهل مجاز را باز کنى چون پیاز همگى پوست و گندیده است . ( 2912) و هر یک از دیگرى بىمغزترند ولى بالعکس نیت اشخاص صادق هر پردهاش از پرده دیگر بهتر و خوشتر است . ( 2913) آن اشخاص در بناى این مسجد کمر بسته بودند که مسجد قبا را باین وسیله خراب کنند و مؤمنین را که در آن مسجد نماز مىخواندند متفرق نمایند. ( 2914) مثل آن اصحاب فیل که کعبه در مقابل کعبه ساختند و خدا آن را آتش زد. ( 2915) بعد براى انتقام قصد کعبه کردند که آن را خراب کنند آنها حالشان چه شد و چه بر سرشان آمد قرآن را بخوان تا بدانى. ( 2916) سیه رویان دین سرمایهاى جز مکر و حیله و ستیزه ندارند.
مولانا به منافقان و ساختن مسجد ضرار در مقابل مسجد قبا برمیگردد و آنها را به سپاه ابرهه یا اصحاب فیل تشبیه میکند که در صنعا (و نه درحبش)، کلیسایی ساخته بودند و با پیلان خود برای ویران کردن کعبه، حمله کردند. به فرمان پروردگار پرندگانی در آسمانها ظاهر شدند و بر آنها سنگریزه باریدند. این منافقان هم در مقابل مسجد قبا خواستند کعبهای بسازند، اما "حق آتش زدش". مولانا از قصهْ اصحاب فیل میپرسد که از انتقام الهی، حالشان چگونه شد؟ و خود جواب میدهد که در سورهْ الفیل بخوان.
( 2917)هر صحابی دید زآن مسجد عیان |
|
واقعه تا شد یقینشان سر آن |
( 2918)واقعات ار باز گویم یکبهیک |
|
پس یقین گردد صفا بر اهل شک |
( 2919)لیک میترسم ز کشف رازشان |
|
نازنینانند و زیبد نازشان |
( 2920)شرع بی تقلید میپذرفتهاند |
|
بی محک آن نقد را بگرفتهاند |
( 2921)حکمت قرآن چو ضالهْمؤمن است |
|
هر کسی در ضالهْ خودموقن است |
واقعه: در تعبیرِ مولانا بیشتر به معنى «خواب» است:
گونهگون مىدید ناخوش واقعه فاتحه مىخواند او و القارعه
224 / د /2
صفا: روشنى، و در این بیت به معنى پاکیزگى درون (اصحاب) است.
زیبد نازشان: یعنی زیبنده است که مراقب این ارواح نازنین باشیم.
پذیرفتن شرع بىتقلید: یعنی مستقیم و بیواسطه، کنایه از فرا گرفتن از گفته رسول (ص)، در صورتى که پس از عصر صحابه فتوى را از عالمان و آگاهان از فقه و حدیث فرا مىگرفتند و فتواى آنان ظنّى است و ممکن است با واقع مطابق نباشد.
بىمِحَک: بىآزمودن. (مىدانستند آن چه از رسول (ص) فرا مىگیرند گفته خداست).
ضالّه: گمشده. (هر کس حقیقت را در قرآن جست و جو مىکند و به اندازه فهم خود از آن بهره مىگیرد و بدان چه فرا گرفته یقین دارد).
( 2917) هر یکى از اصحاب واقعهاى و خوابى دید که دلیل بر مکر و حیله بنا کنندگان مسجد بود تا همگى یقین کردند که نیت آنها بد بوده است. ( 2918) اگر تمام آن خوابها را یک بیک شرح دهم معلوم مىشود که آنها شکى داشتهاند و از برکت صفاى قلب بدل بیقین شده. ( 2919) ولى من از کشف راز آنها مىترسم زیرا آنان نازنینانى هستند که باید نازشان را کشید. ( 2920) شرع را بىتقلید پذیرفته و آن نقد را بدون محک گرفتهاند. ( 2921) حکمت قرآن گمشده مؤمن است و هر کس یقین دارد که چه گم کرده است چون بیابد یقیناً خواهد شناخت و مشتبه نمىشود.
"واقعه"، مشهودات یا مشاهداتی است که جریانهای الهی و معنوی با آن همراه است و برای هر کسی دست نمیدهد، روح را دگرگون میکند و در دل مؤمن نور حق میتاباند و هر یک از یاران پیامبر(ص)، به گونهای از حقیقت حال این منافقان آگاه شد و از کژرویهای آنها، آگاه شدند. مولانا میگوید: میتوانم واقعهها و مشاهدات صحابه را بگویم و اگر بگویم که اهل شک نیز در صفای آنها یقین میکنند، اما نمیخواهم روح ظریف و نازنین آنها را بیازارم، و زیبنده است که مراقب این ارواح نازنین باشیم. صحابی رسول در آنچه از پیامبر آموختهاند شکی ندارند؛ زیرا حکمت قرآن مطابق حدیث معروف برای مؤمنان، مانند اشتری است که آن را گم کردهاند و چون بیابند آن را میشناسند و در اینکه گمشدهْ آنها همین است، تردید ندارند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |