گشاده رویی، عامل دوستی است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
ضیافت الهی بهارنیایش ودعا(13)
سه شنبه 94 تیر 2 , ساعت 8:7 عصر  

دعای دل:

در هنگام دعا خداوند مجیب الدعوات به دل دعا کننده نگاه می کند و اصل هم بر دل است و لقلقه زبان اگر با نیّات قلبی یکی نباشد مقبول حضرت حق نمی‌شود.

بس دعاها رد شود از بوی آن

  

آن دل کژ می‌نماید در زبان

اِخْسَئوا آید جواب آن دعا

 

چوب رد باشد جزای هر دعا

گر حدیثت کژ بود معنیت راست

 

آن کژی لفظ مقبول خداست

 اگر کلمات و عبارات تو ناراست و حتی غلط باشد خداوند به آن نظر نمی‌کند بلکه به نیّت قلبی نظر دارد. حدیث: «اِنَّ الله لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ وَ لا اِلی اَعْمالِکُمْ وَ لِکنْ یَنْظُرُ اِلی قُلُوبِکُمْ»(همدانی، عین القضاه، 146)

حق همی گوید نظرمان بر دل است

 

نیست بر صورت که آن آب و گل است

(دفتر سوم، 2444)

ما زبان را ننگریم و قال را

 

ما درون را بنگریم و حال را

ناظر قلبیم اگر خاشع بود

 

گرچه گفت لفظ ناخاضع بود

زانکه دل جوهر بود، گفتن عرض

 

پس طفیل آمد عرض، جوهر غرض

چند از این الفاظ و اضمار و مجاز

 

سوز خواهم، سوز با آن سوز ساز

آتشی از عشق در جان برفروز

 

سر به سر فکر و عبارت را بسوز

(دفتر دوم، 63-1759)

ابیات فوق بخشی از داستان و ماجرای موسی (ع) و شبان است. این داستان در این مقاله از این نظر مورد توجه قرار می‌گیرد که اصل ماجرا مناجات و راز و نیاز بنده‌ای از بندگان با حضرت حق است. این حکایت اگرچه مشابهاتی در متون دیگر دارد، اما ظاهراً ساخته و پرداخته خیال و ذهن خلاّق مولاناست و مولوی در این داستان جنجالی اهدافی را دنبال می‌کند:

- نفی صورت‌گرایی و قشری‌گری در اندیشه‌های دینی.

- شناخت هرکس از حق مطابق است با شأن و مرتبه او.

- بیان احوال اولیای مستور.

- تشبیه و تجسیم اهل عشق، کمتر از تنزیه و تقدیس اهل شریعت نیست، چرا که خداوند به قلب خاشع نظر می‌کند نه به صورت لفظ.

- حمد و ثنای آدمی هر قدر هم کامل و مطابق شرع باشد، در مقابل مقام بی‌چون الهی ارزشی ندارد.

- مقبول افتادن حمد و ثنا و اجابت دعا به واسطه رحمت حق است.

- هر آیینی را که آدمی خالصانه بپذیرد آن آیین او را به وصال حق می‌رساند.

این داستان پر مغز و آموزنده، آیینه تاریخ فرهنگ دینی است و عصارة در پیچیدن عقل با عشق، متکلم با عارف، تشبیه‌گر با تنزیه‌گر، شریعت و حقیقت، تجربت‌اندیشی و معرفت اندیشی را با خود دارد و با نازکی تمام از خدا و عبادت و گوهر دین و ایمان و امن و پیامبری سخن می‌گوید.

کلمات شبان حکایت از آن دارد که او اهل انس است. خدا را در درون خویش که قلب عبد مؤمن است، دیده است و با آنکه چشم وی از این دیدن خبر ندارد دلش با او انسی عاری از تکلف دارد که به مناجاتش صبغه‌ی تشبیه می‌بخشد و موسی به مناجات شبان و لحن آمیخته به تشبیه که در این مناجات عاشقانه او هست اعتراض می‌کند.[1]

گفت موسی: های بس مدبر شدی

 

خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژست و چه کفرست و فشار

 

پنبه‌ای اندر دهان خود فشار

(دفتر دوم، 8-1727)

موسی (ع) در این داستام یک تنزیه‌گر است و شبان یک تشبیه‌گر. از داوری خداوند بین موسی و شبان این نتیجه حاصل می‌شود که هر دو مقبول‌اند، چون دو سطح از دینداری‌اند. یعنی مراتب متفاوت است. زبان‌ها با هم فرق دارد. چوپان با سادگی و خامی خود همان را می‌گوید که متکلمان و عارفان فرهیخته می‌گویند.

سخن چوپان از چوپان مدح است و از موسی ذمّ. برای او مایه‌ی قرب و وصال است و برای موسی مایة بعد و فراق و عذاب. در نگاهی دیگر موسی نماینده عقل است و چوپان سخنگوی عشق. و دعا عشق می‌خواهد نه عقل، سوز می‌خواهد نه آداب.

وقتی شبان به جایی رسیده است که دل او وصل به خداست و موسی نباید این اتصال را قطع کند، دیگر به مقام رندی و بی‌ادبی رسیده است و اینجا جایی است که سالک رخصت می‌یابد تا در مناجات خود با معشوق متصل آداب و تربیت را به کناری نهد و عاشقانه اور ا بستاید. بی‌آدابی و بی‌ترتیبی عاشق حاصل خرابی او در عشق است و عشر ندارد و چون شهید است که خون او پاک و مطهر و مقدس می‌شود.

عاشقان را هر نفس سوزیدنی است

 

برده ویران خراج و عشر نیست

گر خطا گوید ورا خاطی مگو

 

ور بود پر خون، شهیدان را مشو

(همان، 6-1765)

پس عاشق آداب نمی‌خواهد:

موسیا آداب‌دانان دیگرند

 

سوخته جان و روانان دیگرند

)همان، 1764(

قصه موسی و شبان معلوم می‌دارد که قرب و رضای حق با پیروی از آداب و رسوم دست نمی‌دهد؛ با دل شوریده و عشق مقدس حاصل می‌آید.[2]

و وقتی محبت مخلصانه‌یی انسان را به جستجوی حق وا می‌دارد، آداب مترسمان و اهل شریعت نمی‌تواند این رابطه روحانی را توجیه کند. جالب آن است که خدای مرد شبان در اینجا، برخلاف یهوة موسی، در قدس هیکل نمی‌گنجد و به همین سبب، آداب و ترتیبی را که کاهنان معابد درباره نیاش وی دارند بی‌اهمیت می‌شمرد.

مثل خدای اقوام شبان معبدش تمام کاینات عالم و فراخنای کوه و صحراست و نیایش چوپان که نمی‌خداهد معبود خود را درون محدوده‌ی قدس الاقداس هیکل یهود محصور سازد و به جای انس و عشق با خوف و خشیت با او مواجه شود، نزد خداوند از تمام آداب و ترتیبی که موسی بر مرد ساده دل الزام می‌کند مقبول‌تر جلوه می‌کند. [3]

 



[1] - زرین‌کوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، ص59

[2] - زرین‌کوب، سرّنی، 51

[3] - زرین‌کوب، همان 304-303


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 369 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401995 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]