در هنگام دعا خداوند مجیب الدعوات به دل دعا کننده نگاه می کند و اصل هم بر دل است و لقلقه زبان اگر با نیّات قلبی یکی نباشد مقبول حضرت حق نمیشود.
بس دعاها رد شود از بوی آن |
|
آن دل کژ مینماید در زبان |
اِخْسَئوا آید جواب آن دعا |
|
چوب رد باشد جزای هر دعا |
گر حدیثت کژ بود معنیت راست |
|
آن کژی لفظ مقبول خداست |
اگر کلمات و عبارات تو ناراست و حتی غلط باشد خداوند به آن نظر نمیکند بلکه به نیّت قلبی نظر دارد. حدیث: «اِنَّ الله لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ وَ لا اِلی اَعْمالِکُمْ وَ لِکنْ یَنْظُرُ اِلی قُلُوبِکُمْ»(همدانی، عین القضاه، 146)
حق همی گوید نظرمان بر دل است |
|
نیست بر صورت که آن آب و گل است |
(دفتر سوم، 2444)
ما زبان را ننگریم و قال را |
|
ما درون را بنگریم و حال را |
ناظر قلبیم اگر خاشع بود |
|
گرچه گفت لفظ ناخاضع بود |
زانکه دل جوهر بود، گفتن عرض |
|
پس طفیل آمد عرض، جوهر غرض |
چند از این الفاظ و اضمار و مجاز |
|
سوز خواهم، سوز با آن سوز ساز |
آتشی از عشق در جان برفروز |
|
سر به سر فکر و عبارت را بسوز |
(دفتر دوم، 63-1759)
ابیات فوق بخشی از داستان و ماجرای موسی (ع) و شبان است. این داستان در این مقاله از این نظر مورد توجه قرار میگیرد که اصل ماجرا مناجات و راز و نیاز بندهای از بندگان با حضرت حق است. این حکایت اگرچه مشابهاتی در متون دیگر دارد، اما ظاهراً ساخته و پرداخته خیال و ذهن خلاّق مولاناست و مولوی در این داستان جنجالی اهدافی را دنبال میکند:
- نفی صورتگرایی و قشریگری در اندیشههای دینی.
- شناخت هرکس از حق مطابق است با شأن و مرتبه او.
- بیان احوال اولیای مستور.
- تشبیه و تجسیم اهل عشق، کمتر از تنزیه و تقدیس اهل شریعت نیست، چرا که خداوند به قلب خاشع نظر میکند نه به صورت لفظ.
- حمد و ثنای آدمی هر قدر هم کامل و مطابق شرع باشد، در مقابل مقام بیچون الهی ارزشی ندارد.
- مقبول افتادن حمد و ثنا و اجابت دعا به واسطه رحمت حق است.
- هر آیینی را که آدمی خالصانه بپذیرد آن آیین او را به وصال حق میرساند.
این داستان پر مغز و آموزنده، آیینه تاریخ فرهنگ دینی است و عصارة در پیچیدن عقل با عشق، متکلم با عارف، تشبیهگر با تنزیهگر، شریعت و حقیقت، تجربتاندیشی و معرفت اندیشی را با خود دارد و با نازکی تمام از خدا و عبادت و گوهر دین و ایمان و امن و پیامبری سخن میگوید.
کلمات شبان حکایت از آن دارد که او اهل انس است. خدا را در درون خویش که قلب عبد مؤمن است، دیده است و با آنکه چشم وی از این دیدن خبر ندارد دلش با او انسی عاری از تکلف دارد که به مناجاتش صبغهی تشبیه میبخشد و موسی به مناجات شبان و لحن آمیخته به تشبیه که در این مناجات عاشقانه او هست اعتراض میکند.[1]
گفت موسی: های بس مدبر شدی |
|
خود مسلمان ناشده کافر شدی |
این چه ژاژست و چه کفرست و فشار |
|
پنبهای اندر دهان خود فشار |
(دفتر دوم، 8-1727)
موسی (ع) در این داستام یک تنزیهگر است و شبان یک تشبیهگر. از داوری خداوند بین موسی و شبان این نتیجه حاصل میشود که هر دو مقبولاند، چون دو سطح از دینداریاند. یعنی مراتب متفاوت است. زبانها با هم فرق دارد. چوپان با سادگی و خامی خود همان را میگوید که متکلمان و عارفان فرهیخته میگویند.
سخن چوپان از چوپان مدح است و از موسی ذمّ. برای او مایهی قرب و وصال است و برای موسی مایة بعد و فراق و عذاب. در نگاهی دیگر موسی نماینده عقل است و چوپان سخنگوی عشق. و دعا عشق میخواهد نه عقل، سوز میخواهد نه آداب.
وقتی شبان به جایی رسیده است که دل او وصل به خداست و موسی نباید این اتصال را قطع کند، دیگر به مقام رندی و بیادبی رسیده است و اینجا جایی است که سالک رخصت مییابد تا در مناجات خود با معشوق متصل آداب و تربیت را به کناری نهد و عاشقانه اور ا بستاید. بیآدابی و بیترتیبی عاشق حاصل خرابی او در عشق است و عشر ندارد و چون شهید است که خون او پاک و مطهر و مقدس میشود.
عاشقان را هر نفس سوزیدنی است |
|
برده ویران خراج و عشر نیست |
گر خطا گوید ورا خاطی مگو |
|
ور بود پر خون، شهیدان را مشو |
(همان، 6-1765)
پس عاشق آداب نمیخواهد:
موسیا آدابدانان دیگرند |
|
سوخته جان و روانان دیگرند |
)همان، 1764(
قصه موسی و شبان معلوم میدارد که قرب و رضای حق با پیروی از آداب و رسوم دست نمیدهد؛ با دل شوریده و عشق مقدس حاصل میآید.[2]
و وقتی محبت مخلصانهیی انسان را به جستجوی حق وا میدارد، آداب مترسمان و اهل شریعت نمیتواند این رابطه روحانی را توجیه کند. جالب آن است که خدای مرد شبان در اینجا، برخلاف یهوة موسی، در قدس هیکل نمیگنجد و به همین سبب، آداب و ترتیبی را که کاهنان معابد درباره نیاش وی دارند بیاهمیت میشمرد.
مثل خدای اقوام شبان معبدش تمام کاینات عالم و فراخنای کوه و صحراست و نیایش چوپان که نمیخداهد معبود خود را درون محدودهی قدس الاقداس هیکل یهود محصور سازد و به جای انس و عشق با خوف و خشیت با او مواجه شود، نزد خداوند از تمام آداب و ترتیبی که موسی بر مرد ساده دل الزام میکند مقبولتر جلوه میکند. [3]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |