یاری دهنده ترین چیز بر رشد خرد آموزش است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
ضیافت الهی بهار نیایش ودعا(19)
پنج شنبه 94 تیر 4 , ساعت 12:47 صبح  

نقش درد و رنج در کامیابی انسان

زآن‌که گر او هیچ بیند خویش را

 

مهلک و ناسور بیند ریش را

درد خیزد زین چنین دیدن درون

 

درد او را از حجاب آرد برون

تا نگیرد مادران را درد زه

 

طفل در زادن نیابد هیچ ره

این امانت در دل و دلحامله‌ است

 

این نصیحت‌ها مثال قابله ا‌ست

قابله گوید که زن را درد نیست

 

درد باید درد کودک را رهیست

آن که او بی‌درد باشد رهزن است

 

زآن‌که بی‌دردی انا الحق گفتن است

آن انا بی‌وقت گفتن لعنتست

 

آن انا در وقت گفتن رحمت است

آن انا منصور رحمت شد یقین

 

آن انا فرعون لعنت شد ببین

د/2 ب/2525 ببعد

انسان بر اثر هیچ انگاشتن خود، به درد و رنج درون پی خواهد برد و این دردمندی او را از حجاب نفسانی بیرون می‌آورد و به وصال می‌رساند. به عبارت دیگر: ناامیدی از خود و تدبیرات خود؛ «ریش» درون را سوزانده‌تر می کند و این سوز درون «حجاب» خود پرستی را کنار می‌زند و چشم باطن را به حقایق آشنا می‌کند. مولانا می‌گوید‌: همان‌طور که کودک با درد زایمان به دنیا می‌آید، راز حق نیز با درد درون, خود را آشکار می‌کند. «امانت» همین اسرار حق است که در ازل بر آسمان‌ها و زمین و فرشتگان عرضه شد، ولی هیچ‌یک آن را نپذیرفتند تا انسان پذیرای این حقیقت شد و به قول حافظ: قرعه فال به نام من دیوانه زدند. «قابله» مرشد است که می‌داند کدام مرید، درد دارد و باید از این اسرار با او سخن گفت. مولانا در این‌جا اشاره‌ای هم به مدعیانی می‌کند که به دروغ تظاهر به درد می‌کنند‌. «انا الحق» گفتن این‌گونه مردم، ادعای خدایی است، مثل «انا ربّکم الاعلی» که فرعون می‌‌‌گفت‌. سپس مولانا می‌گوید: «انا» و من، با دو معنای مختلف یا متضاد مطرح است: وقتی که کسی از روی ادعا و مقابله با حقیقت «من» بگوید، باعث لعنت و بدنامی است (آیه 12 اعراف و آیه 24 نازعات) مانند انا گفتن شیطان و فرعون. اما اگر کسی مانند منصور حلاج «انا الحق» بگوید، مست و محو حق است و «انا الحق» سخن حقی است بر زبان حلاج که رحمت شامل او شده است.

خانه گِل

 

کودکی در پیش تابوت پدر

 

زار می‌نالید و بر می‌کوفت سر

کای پدر آخر کجاات می‌برند

 

تا تو را در زیر خاکی آورند

می‌برندت خانه‌ای تنگ و زحیر

 

نی در او قالی و نه در وی حصیر

نی چراغی در شب و نه روز نان

 

نه در او بوی طعام و نه نشان

نی درش معمور نی بر بام راه

 

نی یکی همسایه کو باشد پناه

چشم تو که بوسه‌گاه خلق بود

 

چون شود در خانه‌ْ کور و کبود

خانه‌ْ بی‌زینهار و جای تنگ

 

که در او نه روی میماند نه رنگ

زین نسق اوصاف خانه می‌شمرد

 

وز دو دیده اشک خونین می‌فشرد

گفت جوحی با پدر ای ارجمند

 

والله این را خانه‌ْ ما می‌برند

گفت جوحی را پدر ابله مشو

 

گفت ای بابا نشانی‌ها شنو

این نشانی‌ها که گفت او یک به یک

 

خانه‌ْ ما راست بی‌تردید و شک

نه حصیر و نه چراغ و نه طعام

 

نه درش معمور و نه صحن و نه بام

زین نمط دارند بر خود صد نشان

 

لیک کی بینند آن را طاغیان

د/2 ب/3127 ببعد

مولانا دل ناآگاه و عاری از نور خدا را با گور قیاس می‌کند و به انسان‌ها می‌گوید: از این گل خانه و مرتبه پست مادی درآیید. خانه زشت و تاریک، خانه سرگشتگی‌، خانه‌ای که آثار زندگی و صفات حیاتی در او نیست، مانند درون منکران. 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 32 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402270 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]