راه های سلوک راه حق: مجذوب سالک وسالک مجذوب
( 3010)گفت آن صادق مرا بگذاشتی |
|
تا به اکنون پاس من میداشتی |
( 3011)گفت تا اکنون فسوسی بودهام |
|
وز طمع در چاپلوسی بودهام |
( 3012)این زمان هم درد تو گشتم که من |
|
در طلب از تو جدا گشتم به تن |
( 30130)از تو میدزدیدمی وصف شتر |
|
جان من دید آن خود شد چشمپر |
( 3014)تا نیابیدم نبودم طالبش |
|
مس کنون مغلوب شد زر غالبش |
( 3015)سیّآتم شد همه طاعات شکر |
|
هزل شد فانی و جد اثبات شکر |
( 3016)سیّآتم چون وسیلت شد به حق |
|
پس مزن بر سیّاتم هیچ دق |
( 3017)مر تو را صدق تو طالب کرده بود |
|
مر مرا جد و طلب صدقی گشود |
( 3018)صدق تو آورد در جستن تو را |
|
جستنم آورد در صدقی مرا |
( 3019)تخم دولت در زمین میکاشتم |
|
سخره و بیگار میپنداشتم |
( 3020)آن نَبُد بیگار کسبی بود چست |
|
هر یکی دانه که کشتم صد برست |
( 3021)دزد سوی خانهای شد زیر دست |
|
چون در آمد دید کان خانهخودست |
آن صادق: همان خداجوی حقیقی است، مقلد به خداجوی حقیقی میگوید: من تاکنون ادای تو را در میآوردم یا خود را دست انداخته بودم.
فسوسى: مسخره، مسخره کننده.
چشم پُر: یعنی بینیازی و استغنای مردِ ره یافته، سیر.
مس: در اینجاهمان تقلید است
مس مغلوب شد: تقلید به تحقیق بدل گشت.
زر: خداجویی صادقانه و حقیقی است.
سیئات: بدیها و تقلید یا ادعای دوستی حق است که گاه به وصال حق میانجامد.
سیّئاتم طاعات شد: برگرفته است از آیه «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اَللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اَللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً: مگر کسى که توبه کرد و گروید و کار نیک کرد. اینان خدا گناهانشان را به (کار) نیک بدل مىکند و خدا آمرزنده مهربان است.»[1]
هَزل: کنایه از تقلید.
دَق: طعنه.
دق زدن: یعنی سرکوفت زدن و تحقیر کردن.
جد: کنایه از تحقیق.
سُخره و بیگار: کار بیمزد است.
( 3010) آن راستگو گفت چرا اکنون مرا تنها گذاشتى تو تا کنون همیشه پاس مرا مىداشتى. ( 3011) گفت من تا کنون در آه بوده و از روى طمع چاپلوسى مىکردم. ( 3012) حالا هم درد تو شدم که بتن از تو جدا گردیدم. ( 3013) من تا کنون وصف شتر را از تو مىدزدیدم اکنون من چشم جانم باز شده و شتر خود را دیده چشمم پر گردید و طمع از میان رفت. ( 3014) تا پیدا نکردم طالب نبودم اکنون زر بر مس غلبه کرده و راست به دروغ فائق آمده است. ( 3015) اکنون شکر مىکنم که گناهانم بطاعت بدل شده و هزل من فانى و جدم اثبات گردید. ( 3016) اکنون دیگر ببدىهاى من طعنه مزن چرا که وسیله رسیدن بحق گردید. ( 3017) صدق تو تو را طالب کرده بود ولى مرا جدیت و کوشش صدق و راستى آورد. ( 3018) صدق تو تو را وادار بطلب نمود ولى طلب من مرا بصدق رسانید. ( 3019) من در زمین تخم دولت کاشته و گمان مىکردم که به سخره و بیگار گرفته شدهام. ( 3020) ولى بالاخره معلوم شد بىکار نبوده و کار درستى بوده و هر دانه که کاشتم صد دانه براى من روئید. ( 3021) دزد بیک خانهاى رفت و چون بیرون آمد دید که خانه خودش است.
مولانا میگوید: جویندگان حقیقت در زندگی ظاهری ممکن است دور از یکدیگر باشند، اما همدرد و همراه یکدیگرند. در ادامه مولانا در چند بیت، دو وجه سلوک راه حق را چنین بیان میکند: بعضی از رهروان حق صادقانه قدم در سلوک میگذارند و با مجاهده و ریاضت و جدّ و طلب به سرمنزل میرسند و از آغاز راه جذبه حق و عنایت او آنها را به بالا میکشاند. بعضی دیگر ریاضت و طلبی دارند که صادقانه و همراه با جذبه و عنایت حق نیست. گروه دوم اگر مشمول عنایت شوند سالک مجذوباند. گروه اول که از ابتدا مجذوب عنایت الهی شدهاند مجذوب سالکاند. در واقع منشأ این دوگونه بودن در این است که مجاهده بر مشاهده تقدم یابد یا مشاهده بر مجاهده. مولانا هر دو گروه را به شرط عنایت و موافقت مشیت الهی، قرین توفیق میداند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |