( 3031)مسجد اهل قبا کان بد جماد |
|
آنچه کفو او نبد راهش نداد |
( 3032)در جمادات این چنین حیفی نرفت |
|
زد در آن ناکفو امیرداد نفت |
( 3033)پس حقایق را که اصل اصلهاست |
|
دان که آنجا فرقها و فصلهاست |
( 3034)نه حیاتش چون حیات او بود |
|
نه مماتش چون ممات او بود |
( 3035)گور او هرگز چو گور او مدان |
|
خود چه گویم حال فرق آن جهان |
( 3036)بر محک زن کار خود ای مرد کار |
|
تا نسازی مسجد اهل ضرار |
( 3037)بس در آن مسجد کُنان تسخر زدی |
|
چون نظر کردی تو خود زیشان بدی |
مَسجِد اهل قُبا: بعض مفسّران گویند آیه لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى اَلتَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ»[1] در باره مسجد قباست و بیشتر گویند در باره مسجد مدینه است.
کفو: به معنای نظیر، قرین ، برابر و همتا است ، و مقصود منافقانى است که به مسجد قبا نرفتند و برابر آن مسجد ضرار را ساختند. (مسجد قبا که جمادى بود منافقان را که کفو مؤمنان نبودند نپذیرفت).
حَیف: به معنای ظلم، ستم، جور است.
امیر داد: کنایه از رسول اکرم (ص) است که دستور داد مسجد منافقان را آتش زدند.
حقایق: به معنای وجود حقیقی کائنات در علم الهی و گفتهاند حقیقتى که دیگر حقیقتها از آن پدید آمده، ظاهراً آن چه گوهر موجودات از آن پدید آمده.
اصل اصلها:
پس به صورت آدمى فرع جهان وز صفت اصل جهان این را بدان
ظاهرش را پشّهاى آرد به چرخ باطنش باشد مُحیط هفت چرخ
3767- 3766 / د /4
گور او: چنان که در حدیث است «القُبرُ لَرَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ أَو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّار.»[2]
مسجد کُن: همان سازندگان مسجد ضرار یا به طور کلی کسانی هستند که در راه نفاق گام بر میدارند.
( 3031) مسجد اهل قبا که جماد بود چیزى را که هم شأن و کفو او نبود بنزدیکى خود راه نداد. ( 3032) در جمادات چنین ستمى پیش رفت نکرد و پادشاه عدل به آن ناکفو آتش زد. ( 3033) پس حقایق که اصل اصول است بدان که در آن جا فرقها هست و قلب و نقد با هم فاصلهها دارند. ( 3034) نه حیاتشان مثل هم و نه مرگشان بهم شبیه است. ( 3035) و نه گورشان مثل یکدیگر است حال دیگر از تفاوت و فرق جهان دیگر آنها چه بگویم که چیست. ( 3036) تو اى مرد کار خود را بمحک بزن تا مسجد اهل ضرار نسازى . ( 3037) شاید به آن مسجد سازها شماتت کردى و وقتى نظر انداختى خود از آنها بودى .
مولانا در مثنوی، بارها سنگها و موجودات بیجان را متأثر از حقایق الهی شمرده است.مسجد قبا به ظاهر جماد بود و روح و ادراک نداشت، اما مسجد منافقان را در برابر خود نپذیرفت. مولانا میگوید: وقتی که جمادات خلاف حق را نمیپذیرند، به این دلیل است که در علم الهی، فرقها و فصلهایی بین کائنات بوده و به جماد نیز تلقین و تعلیم شده است. در عالم غیب یا عالم معنا حیات و ممات هم معنای دیگری دارد یا به گونهْ دیگری است. مولانا میگوید: وقتی کار در جمادات چنین باشد، در انسانها چگونه خواهد بود. مسلّم است که انسانها را در گوهر تفاوتهاست. سالک را باید که پیوسته مراقب خود باشد و کار خود را نیک بسنجد مبادا آن چه از او سر مىزند براى هوى بود نه براى خدا. خاصه آن که از کار دیگران عیب گیرد و عیب خود نبیند. اگر هر کسی نیک و بد وجود خویش را با کمک محک و مرشد بشناسد، به راه نفاق نمیافتد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |