( 3083)چه حلال؟ ای گشته از اهل ضلال |
|
غیر خون تو نمیبینم حلال |
( 3084)از خدا چارهستش و از قوت نه |
|
چارهش است از دین و ازطاغوت نه |
( 3085)ایکه صبرت نیست از دنیای دون |
|
صبر چون داری ز نعم الماهدون |
( 3086)ایکه صبرت نیست از ناز و نعیم |
|
صبر چون داری از الله کریم |
( 3087)ایکه صبرت نیست از پاک و پلید |
|
صبر چون داری از آن کاین آفرید |
( 3088)کو خلیلی کو برون آمد ز غار |
|
گفت هذا رب هان کو کردگار |
( 3089)من نخواهم در دو عالم بنگریست |
|
تا نبینم این دو مجلس آن کیست |
( 3090)بیتماشای صفتهای خدا |
|
گر خورم نان در گلو ماند مرا |
( 3091)چون گوارد لقمه بیدیدار او |
|
بی تماشای گل و گلزار او |
نِعمَ الماهِدُونَ: برگرفته است از آیه «وَ اَلْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ اَلْماهِدُونَ: و زمین را گسترانیدیم و چه نیکو گسترندگانیم.»[1] و از «نِعمَ الماهِدون» عنایت پروردگار مقصود است.
هَذا رَبِّ: هذا ربِّى: این پروردگار من است. سخن حضرت ابراهیم (ع) است.[2]
این دو مجلس: اشاره به این جهان و آن جهان است.
در این ابیات، پاسخ مولانا به سخنان آزمندان دنیاپرست است. جان کلام مولانا این است که تو از دنیای مادی نمیگذری، چطور از خدای به این بزرگی میگذری و او را فراموش میکنی؟ با اینکه پروردگار، نعم الماهدون است, یعنی بهترین گسترش دهندگان است. از "خدا چاره ستش"، یعنی میتواند خدا را فراموش کند و طاغوت، یعنی طغیانکننده و نافرمان و مانع راه حق. "صبر"، یعنی خودداری از پیروی هوای نفس و نخواستن دنیا و شکوه نکردن از نداشتن آن. مولانا به آیات 75 تا79 سورهْ انعام اشاره میکند که ابراهیم خلیل، در جستوجوی پروردگار، اختران و ماه و خورشید را خدا پنداشت، اما با دیدن افول آنها این اندیشه را رها کرد. ارتباط این بیت با ابیات بالا در این است که مولانا میخواهد بگوید: تو با دیدن ناپایداری دنیا چرا به دنیا دلبستهای و رها نمیکنی.
( 3092)جز بر اومید خدا زین آب و خَور |
|
کی خورد یک لحظه غیر گاو و خر |
( 3093)آنکه کالانعام بد بل هم اضل |
|
گرچه پر مکرست آن گندهبغل |
( 3094)مکر او سرزیر و او سرزیر شد |
|
روزگارک برد و روزش دیر شد |
( 3095)فکرگاهش کند شد عقلش خرف |
|
عمر شد چیزی ندارد چون الف |
( 3096)آنچه میگوید درین اندیشهام |
|
آن هم از دستان آن نفسست هم |
( 3097)وآنچه میگوید غفورست و رحیم |
|
نیست آن جز حیلهْ نفس لئیم |
3098)ای ز غم مرده که دست از نانتهی است |
|
چون غفورست و رحیم، این ترس چیست |
کالأنعامِ: برگرفته است از آیه «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ: آنان همانند چار پایند، بلکه گمراهترند.» [3] «إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً.»[4]
گنده بغل: آن که نم زیر بغل او بد بو باشد. در این بیت کنایه از تیره درون، خبیث دل، رانده شده.
روزگارک: «کاف» افاده تصغیر کند، اشاره به عمر کوتاه این جهانی است که گمراهان، آن را صرف دنیا میکنند و به جایی نمیرسند. یا افاده تحقیر کند، چه عمر آن که چون چار پا به خور و خواب پردازد ناچیز و بىبهره است.
روز دیر شدن: ظاهراً به معنى «محروم ماندن» است و تعبیرى است از حدیث «الصُّبحَةُ تَمنعُ الرِّزقَ: خواب بامدادى مانع روزى مىشود».
فکرگاه: ظاهراً پسوند «گاه» به خاطر رعایت وزن آمده است.
بیچیز الف، اصطلاح مکتبخانه است که الف نقطهای ندارد و در کلام مولانا بیشتر کنایه از بیحاصلی زندگی است.
در این اندیشهام: یعنی به یاد خدا هستم.
دستان: مکر، فریب.
( 3092) جز بامید خداوند از این آبشخور چه کس جز گاو و خر جرعهاى مىنوشد . ( 3093) آن که مصداق آیه« أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» است اگر چه مکار است . ( 3094) ولى مکر او سرازیر و بىاثر شده و خودش نیز سرازیر گشته رو بپستى رفت روزگارى گذراند و وقت گذشت. ( 3095) قوه فکرتش ضعیف و عقلش خرف گردیده عمرش تمام شده و چیزى در دست ندارد. ( 3096) و آن چه هم که مىگوید در فکر آخرتم از داستانهاى نفس اماره است. ( 3097) این هم که مىگوید خداوند غفور و رحیم است جز حیله نفس چیز دیگرى نیست . ( 3098) تو که غمگین هستى و مىگویى دستم تهى است اگر واقعاً مىدانى که خدا غفور و رحیم است پس این ترس تو براى چیست؟.
[1] - (سوره ذاریات،آیه 48)
[2] - (نگاه کنید به: سوره انعام، آیههاى 77- 78)
[3] - (سوره اعراف،آیه 179)
[4] - (سوره فرقان،آیه 44)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |