توحید شهودی
( 3140)خانهْ آن دل که مانَد بیضیا |
|
از شعاع آفتاب کبریا |
( 3141)تنگ و تاریک است چون جان جهود |
|
بینوا از ذوق سلطان ودود |
( 3142)نه در آن دل تافت نور آفتاب |
|
نه گشاد عرصه و نه فتح باب |
( 3143)گور خوشتر از چنین دل مر تو را |
|
آخر از گور دل خود برتر آ |
( 3144)زندهای و زندهزاد ای شوخ و شنگ |
|
دم نمیگیرد تو را زین گور تنگ |
( 3145)یوسف وقتی و خورشید سما |
|
زین چه و زندان برآ و رو نما |
( 3146)یونست در بطن ماهی پخته شد |
|
مخلصش را نیست از تسبیح بد |
( 3147)گر نبودی او مسبح بطن نون |
|
حبس و زندانش بدی تا یبعثون |
( 3148)او به تسبیح از تن ماهی بجست |
|
چیست تسبیح آیت روز الست |
( 3149)گر فراموشت شد آن تسبیح جان |
|
بشنو این تسبیحهای ماهیان |
ضیا: نور ذاتی و اصلی است.
وَدود: (یکى از نامهاى خدا) دوست دارنده.[1]
بینوا از ذوق: یعنی بیبهره از معرفت و شناخت.
سلطان ودود: خدای مهربان است
گشاد عرصه: کنایه از ذوق و حالت.
فتح باب: «فتح» در لغت به معنى باز کردن است، گشودن درهای آشنایی با حق، به روی مردان حق است.و در اصطلاح... آن چه منفتح شود بر عبد از مقام قلب و ظهور صفاى آن.[2] «فتوحات غیبى و نسیم نفحات الطاف ربانى ابتدا از دریچه دل شیخ به دل مرید مىرسد. زیرا که مرید اول حجب بسیار دارد و توجه به حضرت عزت بشرط نتواند کرد...»[3]
زنده زاد: دارنده روح، که منشأ حیات انسان است و از عالم امر در تن وى دمیده شده است و چون تن از میان رود روح همچنان زنده است.
چَه و زندان: استعاره از روح که در جسم خاکى و آن چه متعلق بدان است.
یونس: استعاره از روح که در جسم زندانى است.
در بطن ماهی پخته شد: یعنی در مشغله زندگی مادی، نزدیک است که از میان برود. (در اینجا پختگی به معنای تکامل، منظور نیست)
تسبیح: کنایه از توسل به عنایت حق تعالى و زارى کردن و عذر گناه خواستن.
گر نبودى او مُسَبِّح: برگرفته است از آیه «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ اَلْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَى اَلْفُلْکِ اَلْمَشْحُونِ. فَساهَمَ فَکانَ مِنَ اَلْمُدْحَضِینَ. فَالْتَقَمَهُ اَلْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ. فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ اَلْمُسَبِّحِینَ. لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ: و همانا یونس از پیامبران بود. چون بدان کشتى پُر گریخت، پس قرعه زدند و او از افتادگان (در دریا شد) پس ماهى او را به کام برد و او در خور سرزنش بود و اگر نه از تسبیح گویان بود تا روز رستاخیز در دل ماهى مىماند.»[4]
نون: ماهى.
یُبعَثون: (روزى) که بر انگیخته مىشوند، روز رستاخیز.
آیت روز الست: کنایه از اقرار به ربوبیت پروردگار و اطاعت فرمان او. آیت روز الست: کنایه از اقرار به ربوبیت پروردگار و اطاعت فرمان او:«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ»:و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بىخبر ماندیم)»![5]
( 3140) خانه آن دلى که از اشعه آفتاب کبریایى محروم باشد . ( 3141) چون جان جهودان تاریک و از درک لذت دوستى شاه بىنصیب است . ( 3142) در آن دل نه آفتاب مىتابد و نه فضایى وجود دارد و نه درش گشاده شده و نه راه فرجى باز مىشود. ( 3143) گور براى تو از چنین دلى بهتر است آخر قدرى از این گور دل خود بالاتر بیا. ( 3144) آخر تو زنده و زنده زادهاى از این گور تنگ دل تنگ نشدهاى؟. ( 3145) تو خورشید آسمان و یوسف زمانى از این چاه ظلمانى و از این زندان بیرون بیا و چهره خود را نشان ده. ( 3146) یونس تو در شکم ماهى پخته شده براى خلاصیش جز تسبیح گفتن چارهاى نیست. ( 3147) اگر یونس در شکم ماهى تسبیح نمىگفت تا روز قیامت در همانجا باقى مىماند . ( 3148) یونس بوسیله تسبیحاز شکم ماهى خلاص شد تسبیح چیست؟ تسبیح نشانه روز الست و ظهور همان عهدیست که در آن عالم با خداى خود بسته است. ( 3149) اگر آن تسبیح گفتن جان فراموشت شده این تسبیح را بشنو که از دهان ماهیان دریاى معرفت بر مىآید .
مولانا رهروان حق و واصلان به حق را زنده و دل آنها را خانه خدا میداند و دل طاغیان و منکران را مانند گوری تاریک و عاری از هر نشانه زندگی میداند. «آفتاب کبریا» نور پروردگار است و شعاع آن جلوههای صفات حق است. دلهای اهل معنا از حق روشن است، ولی دلی که نور حق در آن نیست مانند درون منکران و دشمنان دین تاریک است. مولانا به بندگان خدا میگوید: دل ناآگاه و عاری از نور خدا همانند گور است؛ سعی کنید از این مرتبه پست و ظلمانی رهایی یابید. اگر کسی زنده به نور حق باشد، خانه دل هم برایش تنگ است. هر انسانی میتواند راهی به حقیقت و عالم غیب داشته باشد، به شرط آنکه خود را از زندان زندگی مادی برهاند؛ چنانکه یوسف(ع) از چاه درآمد و یونس(ع) با تسبیح و توجه به حق، از شکم ماهی بیرون آمد. اگر یونس(ع) تسبیحگوی خدا نبود تا قیامت در بطن نون (شکم ماهی) میماند.
مولانا سؤال میکند که: این تسبیح چیست که این همه تأثیر دارد؟ و خود پاسخ میدهد: تسبیح نشانهای از روز ازل است؛ روزی که پیش از خلقت صوری، پروردگار از همه پرسید: « أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى » و با این سخن همه او را پروردگار خود دانستند. اکنون نیز همه باید در تأیید همان «بلی» او را تسبیح گویند. «آن تسبیح جان» همان «بلی» است که در روز اَلَست همه جانها گفتند. «ماهیان» این وجود صوری ما است که روح در آن مانند یونس زندانی است.
[1] - (سوره بروج،آیه 14)
[2] - (فرهنگ مصطلحات عرفا)
[3] - (مرصاد العباد، ص 284) (نگاه کنید به: شرح بیت 1399 / د /1)
[4] - (سوره صافات،آیه 139- 144)
[5] - اعراف،ایه172
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |