هر که دید الله را اللهی است:
( 3150)هر که دید الله را اللهی است |
|
هر که دید آن بحر را آن ماهی است |
( 3151)این جهان دریاست و تن ماهی و روح |
|
یونس محجوب از نور صبوح |
( 3152)گر مسبح باشد از ماهی رهید |
|
ورنه در وی هضم گشت و ناپدید |
( 3153)ماهیان جان در این دریا پرند |
|
تو نمیبینی که کوری ای نژند |
( 3154)بر تو خود را میزنند آن ماهیان |
|
چشم بگشا تا ببینیشان عیان |
( 3155)ماهیان را گر نمیبینی پدید |
|
گوش تو تسبیحشان آخر شنید |
الهِى: منسوب به اللَّه، آن که با حق آشناست.
بحر: استعاره از الطاف الهى که بندگان خاص از آن بهرهمندند.
صبوح: بامداد. نور صبوح: نور بامدادى. کنایه از روشنایى معنوى. نور وجود.
مُسَبِّح: تسبیح گوینده. در این بیت کنایه از روحى است که با خدا در ارتباط است، روحى که به یاد خداست و به جسم علاقهاى ندارد.
ماهیان جان: استعاره از اولیا که مأمور دستگیرى سالکاناند.
بر تو خود را مىزنند: نشانههاى خود را به تو مىنمایانند.
( 3150) هر کس آن دریا را دید ماهى و مستغرق بحر الهى است بلى هر کس اللَّه دید اللهى بوده و منسوب به اللَّه است ( 3151) این جهان بمنزله دریا و تن انسان چون ماهى و روح چون یونس است که از روشنى صبح محجوب شده و زندانى است. ( 3152) روح اگر تسبیح گو شد از ماهى تن رهایى مىیابد و گرنه در شکم ماهى تن تحلیل رفته و ناپدید مىگردد. ( 3153) ماهیان جان مردان حق در این دریا زیاد هستند ولى تو چون کور و پست هستى آنها را نمىبینى. ( 3154) آنها بارها با تو تماس پیدا مىکنند چشم باز کن تا آنها را آشکارا ببینى. ( 3155) ماهیانى که همگى روح بىجسد بوده نه کبر و نه کینه و نه حسد در آنها دیده مىشود. (- اگر آن ماهیان را با چشم ندیدى گوشت تسبیحشان را شنیده است .
«ماهی» کسی است که الله را با چشم دل میبیند و در دریای حقیقت شناور است. مولانا از ماهیهای دیگر نیز سخن میگوید؛ آنها که زندگی جسمی دارند اما ذرّهای اسیر آن نیستند و همه وجود آنها «جان» است. در دریای هستی، ماهیان جان و مردان حق، بسیارند.مولانا می گوید:«روح» تا هنگامی که نور صبح حقیقت را نبیند، مانند یونس(ع) در ماهی تن اسیر است. روح باید به حق توجه پیدا کند وگرنه میمیرد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |