چرادر حضور مردان حق، ادب باطنی و قلبی نداری؟
( 3232)تو به عکسی پیش کوران بهر جاه |
|
با حضور آیی نشینی پایگاه |
( 3233)پیش بینایان کنی ترک ادب |
|
نار شهوت را از آن گشتی حطب |
( 3234)چون نداری فطنت و نور هدی |
|
بهر کوران روی را میزن جلا |
( 3235)پیش بینایان حدث در روی مال |
|
ناز میکن با چنین گندیده حال |
( 3236)شیخ سوزن زود در دریا فکند |
|
خواست سوزن را به آواز بلند |
( 3237)صد هزاران ماهی اللهیی |
|
سوزن زر در لب هر ماهیای |
( 3238)سر بر آوردند از دریای حق |
|
که بگیر ای شیخ سوزنهای حق |
( 3239)رو بدو کرد و بگفتش ای امیر |
|
ملک دل به یا چنان ملک حقیر |
حَطَب: هیزم.
فِطنَت: یعنی زیرکی و تیزهوشی .
حدث در روى مالیدن: کنایه از دل ناپاک و اندیشه نادرست داشتن و بىادبى کردن.
اللّهى: منسوب به اللّه. ماهیان و دیگر جانداران و همه موجودات مسخّر فرمان حقاند.
بعض شارحان «ماهیان اللّهى» را «ماهیان دریاى غیب و عالم معنى» گرفتهاند، و بعضى «فرشتگان» نوشتهاند. مىتوان گفت در اثر تصرف شیخ، پرسنده به عالمى دیگر رفته و حقیقتى را جز آن چه در ظاهر است دیده و دریا و ماهیان الهى را در آن حالت مشاهده کرده است.
با حضور آیی: یعنی با اعتقاد و علاقه میآیی.
نشینی پایگاه: یعنی افتادگی میکنی و در پایین مجلس مینشینی.
مُلک حقیر: حکومت دنیایی و در اینجا اشاره به فرمانروایی بلخ است.
( 3232) تو بعکس رفتار مىکنى براى حب جاه پیش کوران با حضور دل آمده پائین مجلس مىنشینى . ( 3233) و پیش بینایان بىادبانه رفتار مىکنى و بهمین جهت است که هیزم آتش شهوت شده همىسوزى . ( 3234) چون نور هدایت را در نیافته و فطانت دریافت آن را ندارى براى کوران سر و صورت خود را جلا مىدهى . ( 3235) و در پیشگاه بینایان با صورتى آلوده و چرکین حاضر شده و با چنین حالت گندیده به آنها ناز هم مىفروشى. ( 3236) شیخ فوراً سوزن را بدریا افکند پس از آن با صداى بلند سوزن را طلبید. ( 3237) در این حال دیده شد که صد هزاران ماهى الهى هر یک سوزنى از زر ناب بر دهان. ( 3238) سر از دریا بر آورده عرض کردند اى شیخ سوزنهاى حق را بگیر. (- ابراهیم عرض کرد بار الها سوزن خود را خواستم با فضل و کرم خود آن را بمن بنما. ()در این وقت ماهى دیگرى از دریا سر بر آورده سوزن خودش را تقدیم نمود. ( 3239)پس از آن شیخ رو بامیر نموده گفت اى امیر اکنون بگو ملک دل که من اختیار کردهام بهتر است یا ملک حقیر دنیا؟.
در ابیات بالا صحبت از این بود که نزد عارفان و آگاهان باید ادب نگهداشت. در اینجا روی سخن به اسیران دنیاست که شما مردم، به عکس همین حرمت را برای دنیاپرستان اهل ظاهر نگه میدارید. مولانا میگوید: در حضور مردان حق، ادب باطنی و قلبی نداری و در نتیجه اسیر شهوات خود میشوی و میسوزی. معنای بیت این است: تو چون تیز هوشی نداری و نور هدایت حق نیز بر تو نتافته است، خود را برای کوران و موافق ذوق اهل دنیا میآرایی. در بیت بعد، آرایش ظاهر را مانند آن میبیند که کسی مدفوع بر روی خود مالیده باشد و میگوید: در نظر آگاهان کار تو چنین است و با این افتضاح فخر نیز میکنی.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |