( 3251)چون یکی حس در روش بگشاد بند |
|
مابقی حسها همه مبدل شوند |
( 3252)چون یکی حس غیر محسوسات دید |
|
گشت غیبی بر همه حسها پدید |
( 3253)چون ز جو جست از گله یک گوسفند |
|
پس پیاپی جمله زان سو برجهند |
( 3254)گوسفندان حواست را بران |
|
در چرا از اخرج المرعی چران |
( 3255)تا در آنجا سنبل و ریحان چرند |
|
تا به گلزار حقایق ره برند |
روش: یعنی سلوک در راه حق و سیر الى اللَّه.
بند گشادن: از قید جسم و جسمانى رها گشتن، از محدود بودن خارج شدن.
مبدل شدن: تغییر یافتن، خاصیت دیگر پیدا کردن.
غیر محسوسات: یعنی حقایقی که با حواسّ ظاهر ادراک نمیشود.
غیبى: منسوب به عالم غیب، منسوب به جهان نامحسوس.
أخرَجَ المَرعَى: برگرفته است از آیه «وَ اَلَّذِی أَخْرَجَ اَلْمَرْعى: و آن که برون آورد چراگاه را (از زمین).»[1]
( 3251) وقتى یکى از حواس بند از پاى خود گشوده و براه افتاد باقى همگى تغییر مىکنند. ( 3252) وقتى یکى از حواس خارج از عالم حس را درک کرد عالم غیب بر همه حواس آشکار مىگردد. ( 3253) چون از گله گوسفند یکى از جو پرید دیگر گوسفندان دنبال او پیاپى از جو مىجهند. ( 3254) گوسفندان حواس خود را براى چرا بران و در چراگاه خدایى« أَخْرَجَ اَلْمَرْعى» بچران. ( 3255) تا در آن جا سنبل و ریحان چریده و بگلزار حقایق پى ببرند.
سخن در بیداری حواسّ باطنی است که در نتیجه آن عارف، به نور غیب بین مجهّز میشود و اسرار الهی را درمییابد. حواس باطن انسان تا هنگامی که ما اسیر زندگی مادی هستیم، در بند است. «در روش بند گشودن» یعنی در طی سلوک، از اسارت زندگی مادی آزاد شدن. این بند گشایی ما را به ادراک امور غیبی قادر میکند و قوّت ما یک قوّت باقی میشود و باعث میشود که این حواس مانند یک گله گوسفند به یک راه روند. مولانا نگاه عرفانی به آیه شریفهْ: « وَ اَلَّذِی أَخْرَجَ اَلْمَرْعى» دارد ومی گوید: حواس تو گوسفندانی هستند که باید در چراگاه خدا، یا در مرتع دین بچرند تا به نور غیببین برسند. دراین صورت هر حسی پیام حق را به حواسّ دیگر یا به حواسّ دیگران میرساند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |