پنهانتر از پنهان
( 3269)روح وحی از عقل پنهانتر بود |
|
زآنکه او غیبی است او زان سر بود |
( 3270)عقل احمد از کسی پنهان نشد |
|
روح وحیش مدرک هر جان نشد |
( 3271)روح وحیی را مناسبهاست نیز |
|
در نیابد عقل کان آمد عزیز |
( 3272)گه جنون بیند گهی حیران شود |
|
زآن که موقوف است تا او آنشود |
( 3273)چون مناسبهای افعال خضر |
|
عقل موسی بود در دیدش کدر |
( 3274)نامناسب مینمود افعال او |
|
پیش موسی چون نبودش حال او |
( 3275)عقل موسی چون شود در غیب بند |
|
عقل موشی خود کیست ای ارجمند |
روح وحى: قوت و استعدادى که در پیمبر است که به خاطر دارا بودن آن روح مخاطب حق تعالى مىگردد.
باز غیرِ جان و عقل آدمى هست جانى در ولىِّ آن دَمى
410 / د /4
ز آن سر: آن سرى، از عالم غیر جسمانى، از جهان غیبى.
مُدرَک: دریافته، دانسته.
مناسبها: یعنی رابطهها و پیوندهایی که از مناسبت و همانندی دو چیز حاصل شود، کارهایى که از آن سر مىزند و بود که عقل حکمت آن کار را در نیابد.
آن: اشاره به روح وحى.
عزیز: دشوار یافت، آن چه به آسانى درک نشود، که درک آن در حد هر کس نیست.
کَدِر: تیره.
عقل موشى: عقل ضعیف.
( 3269) از اینجا که بگذریم روح وحى از اینها که گفتیم پنهانتر است زیرا که او غیب است و ما وراى این عوالم است. ( 3270) عقل حضرت رسول (ص ع) بکسى مخفى نماند ولى روح وحى آن جناب را کمتر کسى درک کرد. ( 3271) روح وحیى هم دلائلى دارد که دلیل وجود او است ولى او عزیز است و عقل او را درک نتواند کرد. ( 3272) عقل در افعال او گاهى جنون دیده و گاهى متحیر مىماند زیرا تا کسى او نشود او را درک نمىکند. ( 3273) مثل حکم و دلائل کارهاى حضرت خضر که موسى علیه السلام از دیدن او عاجز بود. ( 3274) کارهاى او در نظر موسى بىتناسب مىنمود چرا که حال خضر در موسى نبود. ( 3275) عقل موسى که در پیشگاه غیب عاجز باشد عقل یک موشى در این زمینه چه خواهد بود .
اکنون سخن از چیزی است که پنهانتر از عقل و از روح حیوانی و انسانی است. این پنهانتر از پنهان، روحی است که با هستی مطلق پیوند دارد و «وحی» به او میرسد. «ز آن سر بود» یعنی از عالم غیب است. مولانا میگوید: آثار عقل پیامبر را همه میدیدند، اما هر جانی نمیتوانست «روح وحی» او را ادراک کند. عقل، حتی عقل حقیقتجو، همه مناسبتهای لازم برای ادراک وحی را ندارد، زیرا که این مناسبتها و رابطهها، عزیز و دشواریاب است. چنان که در قرآن کریم است « وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ: مىبینى آنان را که به تو مىنگرند و تو را نمىبینند.»[1] میبدى صاحب کشف الاسرارگوید: «آن زخم خوردگان عدلِ ازل و نابایستگان حضرت عزت از مصطفى (ص) انسانیت دیدند، نبوت ندیدند، آدمیت دیدند، عبودیت ندیدند.»[2]عقل وقتی به کارهای انبیا و اولیا (دارندگان روح وحی) مینگرد، در کار آنها حیران میشود و گاه آنها را به جنون منسوب میکند «یقولون انّه لمجنون»، زیرا ادراک حال انبیا و اولیا برایش ممکن نیست مگر اینکه خود، به کمال و مرتبه «روح وحی» برسد. در سه بیت بعد مثال میآورد که موسی با اینکه خود روح وحی داشت به مرتبه خضر نرسیده بود و به کارهای خضر اعتراض میکرد. وقتی عقل موسی از دریافت اسرار غیب باز میماند، دیگر عقل ما چه میتواند بکند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |