خاک برچشم اندیشه مکن:
( 3390)مرد آهنگر که او زنگی بود |
|
دود را با روش همرنگی بود |
( 3391)مرد رومی کو کند آهنگری |
|
رویش ابلق گردد از دودآوری |
( 3392)پس بداند زود تأثیر گناه |
|
تا بنالد زود گوید ای اله |
( 3393)چون کند اصرار و بد پیشه کند |
|
خاک اندر چشم اندیشه کند |
( 3394)توبه نندیشد دگر شیرین شود |
|
بر دلش آن جرم تا بیدین شود |
( 3395)آن پشیمانی و یا رب رفت از او |
|
شست بر آینه زنگ پنج تو |
( 3396)آهنش را زنگها خوردن گرفت |
|
گوهرش را زنگ کم کردن گرفت |
( 3397)چون نویسی کاغذ اسپید بر |
|
آن نبشته خوانده آید در نظر |
( 3398)چون نویسی بر سر بنوشته خط |
|
فهم ناید خواندنش گردد غلط |
( 3399)آن سیاهی بر سیاهی اوفتاد |
|
هر دو خط شد کور و معنیای نداد |
( 3400)ور سیم باره نویسی بر سرش |
|
پس سیه کردی چو جان پر شرش |
( 3401)پس چه چاره جز پناه چارهگر |
|
ناامیدی مس و اکسیرش نظر |
( 3402)ناامیدیها به پیش او نهید |
|
تا ز درد بیدوا بیرون جهید |
مرد رومى: استعاره از سپید چهره.
خاک در چشم اندیشه کردن: به عاقبت ننگریستن، پرواى گناه نداشتن.
شِستن: مخفف نشست است. نشستن.
پنج تو: یعنی پنج لایه.
چارهگر: پروردگار است
( 3390) مرد آهنگرى که خود زنگى باشد دود با چهرهاش هم رنگ است . ( 3391) ولى اگر یک نفر رومى سفید پوست آهنگرى کند علامت دود بزودى در چهره سفیدش آشکار شده و رویش ابلق مىگردد . ( 3392) پس زودتر تأثیر گناه را دریافته ناله و زارى آغاز نموده خدا را همىخواند . ( 3393) و اگر از اول باندیشه خود اعتنا نکرده و در گناه اصرار ورزیده بدى پیشه کند . ( 3394) دیگر اندیشه توبه از سرش بیرون رفته و گناه در ذائقهاش شیرین مىشود تا بکلى بىدین شود . ( 3395) آن پشیمانى و یا رب گفتن او را وداع گفته مىروند و به آیینه دلش پنج طبقه زنگ روى هم مىنشیند . ( 3396) آئینهاش را زنگ خورده و گوهر وجدانش را زنگ تحلیل مىبرد. ( 3397) اگر بر صفحه سفید کاغذ خطى بنویسى البته آن خط خوانا خواهد بود. ( 3398) ولى اگر بکاغذ نوشته شده خطى روى خط بنویسى خوانا نبوده و غلط خواهد بود. ( 3399) سیاهى روى سیاهى افتاده هر دو خط کور شده و معنى از آن مستفاد نمىگردد. ( 3400) اگر دفعه سوم روى همان کاغذ چیزى بنویسى چون جان کافر سیاه مىگردد. ( 3401) آن وقت دیگر جز به پناه چاره ساز رفتن چارهاى نیست زیرا مورد ناامیدى است و نومیدى مسى است که اکسیرش نظر خداوندى است. ( 3402) ناامیدیها را بپیشگاه او عرضه کنید تا از درد بىدرمان خلاصى یابید.
«آهنگر زنگی و آهنگر رومی» کنایه از دو انسان است که در یکی استعداد گناه و آلودگی به زندگی این جهانی هست و در دیگری نیست. «آهنگر رومی» که سرشت او الهی و معنوی است، زود به سیر الهی خود بازمیگردد و اگر برنگردد «خاک در چشم اندیشه خود میکند» یعنی قوای معنوی و عقل خداجوی خود را نابود میکند و چشم باطنش کور میشود. مولانا براین باور است که آن «نظر» که مس ناامیدی را زر میکند، نظر پروردگار و عنایت اوست.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |