انسان کامل، هرگز خود را به پلیدیهای دنیا نمی آلاید:
( 3423)جام ظاهر، خمر ظاهر نیست این |
|
دور دار این را ز شیخ غیببین |
( 3424)جام میهستی شیخ است ای فلیو |
|
کاندر او اندر نگنجد بول دیو |
( 3425)پر و مالامال از نورحق است |
|
جام تن بشکست نورمطلق است |
( 3426)نور خورشید ار بیفتد بر حدث |
|
او همان نورست نپذیرد خبث |
( 3427)شیخ گفت این خود نه جام است ونه می |
|
هین به زیر آ منکرا بنگر بوی |
( 3428)آمد و دید انگبین خاص بود |
|
کور شد آن دشمن کور و کبود |
( 3429)گفت پیر آن دم مرید خویش را |
|
رو برای من بجو می ای کیا |
( 3430)که مرا رنجی است مضطر گشتهام |
|
من ز رنج از مخمصه بگذشتهام |
( 3431)در ضرورت هست هر مردار پاک |
|
بر سر منکر ز لعنت باد خاک |
( 3432)گرد خمخانه بر آمد آن مرید |
|
بهر شیخ از هر خمی او میچشید |
( 3433)در همه خمخانهها او می ندید |
|
گشته بد پر از عسل خم نبید |
( 3434)گفت ای رندان چه حال است اینچه کار |
|
هیچ خمی در نمیبینم عقار |
( 3435)جمله رندان نزد آن شیخ آمدند |
|
چشم گریان دست بر سر میزدند |
( 3436)در خرابات آمدی شیخ اجل |
|
جمله میها از قدومت شد عسل |
( 3437)کردهای مبدل تو میرا از حدث |
|
جان ما را هم بدل کن از خبث |
( 3438)گر شود عالم پر از خون مالمال |
|
کی خورد بندهْ خدا الا حلال |
غیب بین: یعنی آگاه از اسرار غیب.
فَلیو: در استعمال مولانا یعنی کودن و ابله؛ فریب خور، در فرهنگها«بىهوده» «بىفایده» معنى شده است.
جام تن بشکست: یعنی او هستی مادی را در راه هستی حقیقی فنا کرده است.
خَبَث: پلیدى، ناپاکی روح و باطن است.
رندان: یعنی می گساران.
انگبین: عسل.
انگبین خاص: یعنی عسل مخصوص از نوع الهی.
کور و کبود: گول، ساده دل، در اینجا یعنی نادان و ناآگاه.
کیا: بزرگ، مهتر.
مخمصه: یعنی رنج؛ گرسنگی شدید؛ قحطی زدگی، برگرفته است از آیه «فَمَنِ اُضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اَللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ: پس هر که در گرسنگى سخت ناچار گردد و مایل به گناه نباشد، همانا خدا آمرزنده مهربان است.»[1]
عُقار:یعنی شراب، مى.
از حدث مبدل کردهای: یعنی از ناپاکی و نجاست، به پاکی تبدیل کردهای.
گر شود عالم...: برگرفته است از جمله «لَو کانَتِ الدُّنیا دَماً عَبِیطاً لا یَکُونُ قُوتُ المؤمِنِ إلاَّ حَلالاً: اگر همه جهان خون تازه شود، خورش مرد با ایمان جز حلال نباشد.»[2]
( 3423) این نه جام ظاهرى و نه شراب ظاهرى است این گمانها را در حق شیخ خود نکن. ( 3424) جام مى هستى شیخ است که در او بول شیطان نمىگنجد. ( 3425) این جام از نور حق پر و مالامال است آن که جام تنش را شکسته نور خالص است. ( 3426) نور خورشید اگر روى نجاستى بیفتد باز همان نور است و بچیزى آلوده نمىشود . ( 3427) شیخ گفت اینکه مىبینى جام مى نیست اى که منکر هستى بیا و آن را نگاه کن . ( 3428) وقتى آمد و جام را دید معلوم شد عسل خالص است و از این اتفاق دشمن سرافکنده گردید . ( 3429) پس از آن شیخ بمرید خود گفت برو شراب پیدا کن و براى من بیاور . ( 3430) من مرض دارم و بعلت آن براى من عیبى ندارد . ( 3431) در موقع ضرورت هر مردارى پاک است و منکران ملعون . ( 3432) مرید داخل خمخانه شده و از هر خمى قدرى مىچشید که شراب خوب براى شیخ تهیه کند . ( 3433) همه خمخانهها را گردید و از خمها چشید ولى در هیچ یک شرابى ندید زیرا تمام خمهاى شراب پر از عسل شده بود . ( 3434) به مى فروشان گفت اى رندان این چه حالیست در هیچ خمى شراب نمىبینم . ( 3435) رندان مى فروش که این حال را دیدند همگى گریان و نالان نزد شیخ آمدند . ( 3436) و گفتند اى شیخ بزرگوار تو بخرابات قدم گذاشتى و از قدوم تو مىها همه تبدیل بعسل گردید . ( 3437) اى شیخ جلیل تو مى را تبدیل نموده از حدث پاک کردى جان ما را هم از خبث پاک کن . ( 3438) بلى اگر تمام دنیا پر از خون گردد بنده خدا جز حلال چیزى نخواهد خورد .
مولانا میگوید: جام می که هستی شیخ است، چنان از حق پر است که جای امور این جهانی را ندارد. او هستی مادی را در راه هستی حقیقی فنا کرده است. اگر هم شیخ به دنیا توجه کند، دنیایی و دنیادوست نمیشود. مولانا در تأیید سخن شیخ میگوید: در حالت اضطرار، مردار را هم میتوان خورد. نظر به آیهْ 115 سورهْ نحل است که در آن، مردهْ حیوانات و خون و گوشت خوک تحریم شده، اما در حالت اضطرار، جایز شمرده شده است. سپس مولانا به روایت استناد می کند که: «لوکانت الدنیا دما عبیطا لایکون قوت المومن الا حلالا»؛ اگر دنیا از خون تازهای پر شده باشد، رزق مؤمن، تنها چیز حلال است». انسان کامل، هرگز خود را به پلیدیهای دنیا نمیآلاید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |