( 3451)موشکی در کف مهار اشتری |
|
در ربود و شد روان او از مری |
( 3452)اشتر از چستی که با او شد روان |
|
موش غره شد که هستم پهلوان |
( 3453)بر شتر زد پرتو اندیشهاش |
|
گفت بنمایم تو را تو باش خوش |
( 3454)تا بیامد بر لب جوی بزرگ |
|
کاندرو گشتی زبون پیل سترگ |
( 3455)موش آنجا ایستاد و خشک گشت |
|
گفت اشتر ای رفیق کوه و دشت |
( 3456)این توقف چیست حیرانی چرا |
|
پا بنه مردانه اندر جو در آ |
( 3457)تو قلاووزی و پیشآهنگ من |
|
درمیان ره مباش و تن مزن |
( 3458)گفت این آب شگرف است و عمیق |
|
من همیترسم ز غرقاب ای رفیق |
( 3459)گفت اشتر تا ببینم حد آب |
|
پا درو بنهاد آن اشتر شتاب |
( 3460)گفت تا زانوست آب ای کور موش |
|
از چه حیران گشتی و رفتی ز هوش |
( 3461)گفت مور توست و ما را اژدهاست |
|
که ز زانو تا به زانو فرقهاست |
( 3462)گر تو را تا زانو است ای پر هنر |
|
مر مرا صد گز گذشت از فرق سر |
( 3463)گفت گستاخی مکن بار دگر |
|
تا نسوزد جسم و جانت زین شرر |
( 3464)تو مری با مثل خود موشان بکن |
|
با شتر مر موش را نبود سخن |
( 3465)گفت توبه کردم از بهر خدا |
|
بگذران زین آب مهلک مر مرا |
( 3466)رحم آمد مر شتر را گفت هین |
|
برجه و بر کودبان من نشین |
( 3467)این گذشتن شد مسلم مر مرا |
|
بگذرانم صد هزاران چونتو را |
کشیدن موش: حکایتی که با این ابیات آغاز می شود در مقالات شمس دونقل مختلف دارد ومولانا در سرودن آن هر دو نقل را در نظر داشته اشت، یک نقل این که :« شتر بامورچه همراه شدوبه آب رسید، پای باط کشید، اشتر گفت: بیا، سهل است، آب تا زانوست ، مورچه گفت گرچه تو را تا زانوست، مرا شش گز از سرگذشته است» ودر نقل دیگرآمده است: « موشی لگام اشتری بگرفت و بکشید. اشتر از روی موافقت و حلم از پی او روان شد؛ موش حالتی غرورآمیز داشت، شتر متوجه شد، ولی چیزی نگفت. به آبی تیزرو رسیدند. موش حیرتزده و بیمناک بر جای ایستاد. شتر برای تأدیب موش گفت: ای رفیق طریق، چرا نمیروی؟ برو من هم به دنبالت میآیم. موش گفت: این رود بزرگ است، میترسم هلاک شوم. شتر پای در آب نهاد و گفت: درآی که سهل است، آب تا زانوست. موش گفت: از زانو تا زانو فرق است، اکنون توبه که چنین گستاخی نکنی و بر کودبان من نشین. مرا چه تفاوت از صد هزار چون تو که بر کودبان من باشند. »[1]
مُعجب شدن: به خود بالیدن، مغرور گشتن.
اشتر از چُستى: جمله به علّت رعایت وزن مقلوب است. (اشتر از چستى با او روان شد).
پرتو اندیشه زدن: از آن چه در خاطر دیگرى است آگاه گردیدن.
خشکگشتن: بىحرکت ماندن.
قلاوز (قلاووز): (ترکى) راهبر، یعنی نگهبان و مراقب و پیشتاز سپاه.
تن زدن: به معنای از زیرکار در رفتن ، درنگ کردن است.
مری: یعنی مقابله و درافتادن یا خود را برابر دیگری دیدن.
پرتو: یعنی انعکاس و تأثیر ذهنی، بیآنکه سخنی بر زبان آید.
شگرف: سخت، عجیب.
کودبان: جهاز شتر، چوب جهاز، یاهمان کوهان شتراست.
شد مسلم مرمرا: یعنی ادعا نیست؛ در حد توانایی من است.
( 3451) موشى مهار شترى را بدست آورده و همىکشید. ( 3452) شتر همین که از عقب او بدون سرکشى روانه شد موش بخود مغرور گردید که من قوى هستم و شترى را با آن جثه مطیع خود کردهام. ( 3453) شتر خیال او را ملتفت شده با خود گفت بالاخره بتو معلوم خواهم کرد که قدرت تو چیست. ( 3454) موش بلب آبى رسید که از زیادى آب فیل در آن غرق مىشد. ( 3455) موش آن جا خشکش زده ایستاد شتر گفت رفیق همه جایى. ( 3456) براى چه ایستادهاى مردانه به آب زده و بگذر. ( 3457) تو راهبر و پیش آهنگ منى میان راه معطل نشو و از کار خود کوتاهى نکن. ( 3458) موش گفت رفیق این جوى خیلى گود است من از غرق شدن مىترسم. ( 3459) شتر گفت ببینم آب چقدر است پس پاى در آب نهاده. ( 3460) گفت این آب تا زانو بیشتر نیست چرا حیرت زده ایستادهاى مگر کورى که ببینى آب کم است. ( 3461) موش گفت بلى براى تو مور و براى من اژدها است از زانو تا زانو فرق زیادى هست. ( 3462) اگر براى تو تا زانو است براى من صد گز بالاتر از فرق سر است. ( 3463) شتر گفت پس دیگر بعدها از این گستاخیها نکن تا شراره گستاخیت تو را آتش نزند. ( 3464) تو همسرى و دعوى برابرى با موشهاى هم جنس خود بکن موش را نمىرسد که با شتر دعوى همسرى کند. ( 3465) موش گفت براى خاطر خدا توبه کردم مرا از این آب مهلک بگذران. ( 3466) شتر را بر او رحم آمده گفت بیا روى کوهان من بنشین. ( 3467) وقتى من از آب بگذرم صد هزاران مثل تو را هم مىگذرانم.
مولانا با نقل حکایتی، موضوع را شروع میکند؛ آوردهاند: مولانا در این قصه، موش را به منزلهْ مرید خودبین و گستاخ میبیند که حرمت پیر را از یاد میبرد و حد خود را نمیشناسد،و خویشتن را در ردیف مردان کامل می نهند، و از اندک عنایتى که آنان به ایشان کنند فریفته می شوند، و چون به خطاى خود آگاه شدند عذر خواهند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |