برای اصلاح خود از رذایل نفسانی، به هدایت مردان حق نیاز داریم.
( 3468)چون پیمبر نیستی پس رو به راه |
|
تا رسی از چاه روزی سوی جاه |
( 3469)تو رعیت باش چون سلطان نهای |
|
خود مران چون مرد کشتیبان نهای |
( 3470)چون نهای کامل دکان تنها مگیر |
|
دستخوش میباش تا گردی خمیر |
( 3471)«انصتوا» را گوش کن خاموش باش |
|
چون زبان حق نگشتی گوش باش |
( 3472)ور بگویی شکل استفسار گو |
|
با شهنشاهان تو مسکینوار گو |
( 3473)ابتدای کبر و کین ازشهوت است |
|
راسخی شهوتت ازعادت است |
( 3474)چون ز عادت گشت محکم خوی بد |
|
خشم آید بر کسی کت واکشد |
( 3475)چونکه تو گلخوار گشتی هر که او |
|
واکشد از گل تو را باشد عدو |
( 3476)بتپرستان چونکه گرد بت تنند |
|
مانعان راه خود را دشمنند |
( 3477)چونکه کرد ابلیس خو با سروری |
|
دید آدم را حقیر او از خری |
( 3478)که:« به از من سروری دیگر بود |
|
تا که او مسجود چون من کس شود؟» |
پس رفتن: پشت سر رفتن، متابعت کردن.
چاه: یعنی گمراهی و گرفتاری.
جاه: رسیدن به معرفت و درک حقایق است.
دست خوش: «دستخوش باش، یعنى دستت را از نجاست و ناپاکى پاکیزه و طیّب کن تا بتوانى خمیر کنى؟» أنصِتوا: خاموش باشید، برگرفته است از آیه «وَ إِذا قُرِئَ اَلْقُرْءانُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا: چون قرآن خوانند گوش بدان نهید و خاموش باشید.»[1]
پس شما خاموش باشید أنصِتُوا تا زبانتان من شوم در گفت و گو
3692 / د /2
استفسار: طلب تفسیر، روشن کردن خواستن.
راسخى: استوارى، ثبات.
وا کشیدن: یعنی که تو را باز دارد یا منع کند، باز داشتن، باز گرداندن.
گل خوار گشتن: به معنای دنیادوست؛ خودبین و اسیر جاه و مقام این جهانی است.
( 3468) وقتى پیمبر نیستى براه او برو تا از چاه خلاص شده بجاه برسى . ( 3469) وقتى مىبینى شاه نیستى پس رعیت باش و چون کشتیبان نیستى کشتیرانى نکن . ( 3470) چون کامل نیستى دکان تنها نگیر دست آموز باش تا خمیر و نرم شده بکمال برسى (- چون آزاد نیستى بنده باش اطلس مپوش و لباس ژنده در بر کن . ( 3471) کلمه «أَنْصِتُوا» را بشنو و خاموش باش چون زبان حق نیستى گوش باش . ( 3472) اگر هم چیزى مىخواهى بگویى بطور پرسش و استفسار بگو و با شاهنشاهان مسکینوار صحبت کن. ( 3473) کبر و کینه اولش از شهوت سرچشمه مىگیرد و رسوخ شهوت در انسان از عادت و تکرار آن است . ( 3474) وقتى خوى بد در تو عادت شده و محکم گردید بکسى که تو را مىخواهد از آن خوى باز دارد خشمگین خواهى شد .( 3475) وقتى گل خوار شدى هر کس از گل خوارى منعت کند دشمن خود مىپندارى . ( 3476) بت پرستان چون بابت خو گرفتهاند دشمن کسانى هستند که از بت پرستى منعشان کند . ( 3477) ابلیس چون با سرورى خو گرفته بود آدم را از نفهمى حقیر دید . ( 3478) و گفت چه کسى از من بهتر است که تا مسجود چون منى واقع شود .
مولانا این چنین از قصه نتیجهگیری میکند که: ما همواره برای اصلاح خود از رذایل نفسانی، به هدایت مردان حق نیاز داریم. برای آنکه خمیر مناسب و مستعد تعلیمات الهی باشی و وجودت حاصلی داشته باشد، باید در دست پیران نرم باشی. نظر به این آیهْ شریفه دارد که: هنگامی که قرآن خوانده میشود، بشنوید و خاموش باشید تا مشمول رحمت پروردگار شوید. با توجه به این آیه مولانا میگوید: تو هنوز باید سخن حق را از مردان حق بیاموزی. اگر هم اظهار نظر میکنی، باید به صورت پرسش و با ابراز کوچکی در برابر آنان باشد. مولانا به یک تحلیل روحی از مریدان گستاخ و بدبین میپردازد: مریدی که حد خود را فراموش میکند، شهوت مقام و حرص پیشوایی دارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |