استاد راهنما کیمیاى بىکران
( 3479)سروری زهر است جز آن روح را |
|
کو بود تریاقلانی زابتدا |
( 3480)کوه اگر پر مار شد باکی مدار |
|
کو بود اندر درونتریاق زار |
( 3481)سروری چون شد دماغت را ندیم |
|
هر که بشکستت شود خصم قدیم |
( 3482)چون خلاف خوی تو گوید کسی |
|
کینهها خیزد تو را با او بسی |
( 3483)که مرا از خوی من بر میکند |
|
خویش را بر من چو سرور میکند |
( 3484)چون نباشد خوی بد سرکشدر او |
|
کی فروزد از خلاف آتشدر او |
( 3485)با مخالف او مدارایی کند |
|
در دل او خویش را جایی کند |
( 3486)زانکه خوی بد نگشتهست استوار |
|
مور شهوت شد ز عادت همچو مار |
( 3487)مار شهوت را بکش در ابتلا |
|
ورنه اینک گشت مارت اژدها |
( 3488)لیک هر کس مور بیند مار خویش |
|
تو ز صاحبدل کن استفسار خویش |
( 3489)تا نشد زر مس نداند من مسم |
|
تا نشد شه دل نداند مفلسم |
( 3490)خدمت اکسیر کن مسوار تو |
|
جور میکش ای دل از دلدار تو |
( 3491)کیست دل دار؟ اهلِ دل، نیکو بدان |
|
که چو روز و شب جَهاناند از جهان |
( 3492)عیب کم گو بنده اللَّه را |
|
متّهم کم کن به دزدى شاه را |
تریاق: یا پادزهر.
کوه بود آدم اگر پُر مار شد کانِ تریاق است و بىاِضرار شد
1345 / د /6
تریاق لان: پسوند "لان"، مانند "زار" پسوند مکان است؛ سنگهایی است که مردم بومی آنها را پادزهر میدانند.
ندیم: در اصل به معنى «هم پیاله» است لیکن به معنى مطلق «همنشین» و «مونس» هم به کار رفته است.
مار اژدها شدن: نفس ضعیف قوّت یافتن.
مادر بتها بتِ نفس شماست ز آن که آن بت مار و این بت اژدهاست
772 / د /1
مار شهوت: را در ابتلا باید کشت.
ابتلا: یعنی امتحان و رنج و ریاضت دادن به مرید،
مفلس: یعنی کسی که در راه حق توشهْ راهی ندارد.
اکسیر: مرشد و مرد کامل است
دلدار: تعبیر دیگری است از "صاحب دل" که در کلام مولانا به معنای مرد معنوی و دارای نور باطن است.
جهانند از جهان: یعنی ازاین دنیای مادی گریزاناند.
کم: در این بیت به معنى نفى مطلق است، نظیر «کم آزار»: بىآزار.
( 3479) سرورى و ریاست زهر قتال است فقط کسى از آن زهر متأثر نمىشود که وجودش از اول تریاق هر زهرى است . ( 3480) کوه اگر پر مار باشد باک مدار چرا که در درون خود تریاقزارى هم دارد . ( 3481) اگر سرورى ندیم عقل تو گردید هر کس که تو را بشکند دشمن خدا خواهد بود . ( 3482) اگر کسى بر خلاف خوى و عادت تو سخنى گوید تو با او کینهور خواهى شد . ( 3483) که مىخواهد مرا از خوى دیرینه خودم جدا کند و بر من دعوى سرورى دارد . ( 3484) ولى اگر خوى بد تو محکم نشده بحد عادت نرسیده باشد آتش خشم تو افروخته نخواهد شد . ( 3485) در این صورت چنین کسى با مخالف خود مدارا کرده و قهراً خود را در دل او جاى مىدهد . ( 3486) چون خوى در وجود محکم شده و ریشه دوانیده از این جهت مور شهوت تبدیل بمار گردیده است . ( 3487) مار شهوت را در اول بکش و گرنه اگر بماند مارت اژدها خواهد شد . ( 3488) ولى هر کس مار خود را مور مىبیند بنا بر این تو حال خودت را از صاحب دل بپرس و بنظر خودت اعتماد نکن. ( 3489) تا مس زر نشود بمس بودن خود پى نمىبرد و تا دل شاه نشود افلاس خود را درک نمىکند. ( 3490) تو چون مس کمر بخدمت اکسیر بر بند اى دل هر چه مىتوانى جور دل دار بکش. ( 3491) دل دار کیست؟ کسى است که اهل دل باشد که چون روز و شب از جهان جهانند و از دنیا گریزان . ( 3492) کم عیب کسى را بگو که بنده اللَّه است کمتر کسى را که شاه است و مستغنى بدزدى متهم نما.
مولانا می گوید: پیشوایی و بزرگی روح انسان را میکُشد، مگر در مورد کسی که از آغاز پادزهر غرور و خودبینی را در درون داشته باشد. کسانی که خوی بد در درون آنها سرکشی نکند، هدایت میپذیرند و تا خوی بد استوار نشده است، میشود کاری کرد، اما اگر استوار شد، دیگر اژدها میشود. مولانا می گوید: برای اصلاح درون مرید، همه فکر میکنند که شهوت و خوی بد در آنها ضعیف است ، اما واقعیت این است که این را فقط پیر میتواند داوری کند، ومرید سالک در این زمینه نباید گوش به اظهار نظرهای این وآن دهد.بلکه صرفا باید به دستور العمل های پیراکتفا نماید.پس سالک براى اینکه از گزند خوى بد برهد باید خدمت استاد راهنما را پیش گیرد و چندان بکوشد تا مثل آنان به زر تبدیل شود:
بد چه باشد؟ مسِّ محتاجِ مُهان شیخ که بود؟ کیمیاى بىکران
مسّ اگر از کیمیا قابل نبُد کیمیا از مسّ هرگز مس نشد
3344- 3343 / د /2
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |