« أَوْ لَـمَسْتُمُ النِّسَآءَ ؛ یا زنان را لمس کردید»پرسیدم . فرمود : «مقصود، همبستر شدن است ؛ لیکن خداوند، عفیف است و عفّت را دوست دارد . لذا آن گونه که شما نام می برید، نام نبرده است» . [حلبی - از امام صادق علیه السلام درباره [مقصود] سخن خداوندـ عزّوجلّ ـ]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(385)
جمعه 94 مهر 10 , ساعت 9:30 صبح  

 منازعت ِچهار کس جهت ِانگور، که

هر یکى به نام دیگر فهم کرده بود آن را

 

حقیقت یکی است و جنگ هفتادودو ملت بر سر الفاظ است.

نقش گفتمان و رهبری در رهایی از تفرقه و تنازع

 

( 3697)چار کس را داد مردی یک درم

 

آن یکی گفت این به‌ انگوری دهم

( 3698)آن یکی دیگر عرب بد گفت لا

 

من عنب خواهم نه انگور ای دغا

( 3699)آن یکی ترکی بدو گفت این بنم

 

من نمی‌خواهم عنب خواهم ازم

( 3700)آن یکی رومی بگفت این قیل را

 

ترک کن خواهیم استافیل را

( 3701)در تنازع آن نفر جنگی شدند

 

که ز سرّ نام‌ها غافل بدند

( 3702)مشت برهم می‌زدند از ابلهی

 

پر بدند از جهل و از دانش تهی

( 3703)صاحب سری عزیزی صد زبان

 

گر بدی آن‌جا بدادی صلحشان

( 3704)پس بگفتی او که من زین یک درم

 

آرزوی جمله‌تان را می‌دهم

 عِنَب: انگور.

بَنُم:یعنی از آن من است، پول من است.

اُزُم: (ترکى) انگور.

قیل: گفت، سخن.

استافیل: (یونانى) انگور.[1]

تنازع: (مصدر باب تفاعل) ستیزه کردن با یکدیگر.

نفر: گروه (چهار تن).

سرّ نام‌ها: یعنی معنا و حقیقت الفاظ.

صد زبان: کنایه از داناى حقیقت، آگاه از معنى.

 ( 3697) چهار نفر که هر یک از شهرى آمده و با هم همراه شده بودند بمردى برخوردند و آن مرد یک درهم به آنها داد- یکى از آنها که فارسى زبان بود گفت بیایید این پول را انگور بخریم‏ ( 3698) دیگرى که عرب بود گفت معاذ اللَّه لا من عنب مى‏خواهم نه انگور ( 3699) آن که ترک بود گفت اى گزم (اى چشمم) من عنب نمى‏خواهم ازوم مى‏خواهم‏ ( 3700) کسى که رومى بود گفت این حرفها را نزنید من فقط استافیل را طالبم‏ ( 3701) این اشخاص چون معنى این نامها را نمى‏دانستند با هم مشغول نزاع شدند. ( 3702) از ابلهى بهم دیگر مشت مى‏زدند چون از دانش تهى بوده و از جهل پر بودند ( 3703) اگر یک صاحب سر عزیز صد زبانى در آن جا بود آنها را صلح‏شان مى‏داد ( 3704) و مى‏گفت که با همین یک درهم آن چه شما چهار نفر آرزو کردید مى‏خرم‏.

حکایتی است در توضیح این معنا که حقیقت یکی است و جنگ هفتادودو ملت بر سر الفاظ است. خلاصهْ حکایت این است: چهار شخص که هر کدام زبان خاصی داشتند، به جایی آمدند. شخصی یک درم پول به آنها داد که چیزی برای خود بخرند. آن‌که فارس بود، گفت: برویم انگور بخریم. عرب‌زبان گفت: من انگور نمی‏‏خواهم، برویم عنب (انگور) بخریم. آن‌که رومی بود، گفت: من نه انگور می‌خواهم و نه عنب، برویم استافیل (انگور) بخریم. ترک‌زبان گفت: این حرفها را بگذارید کنار، من فقط ازوم (انگور) می‏‏خواهم. سرانجام حکیمی که به چهار زبان آگاهی داشت به آنان فهماند که همهْ شما یک چیز را می‌خواهید، منتها با الفاظ متفاوت. در نتیجه اختلاف آنها رفع شد. «صاحب سرّ» مردی است که از حقایق آگاه است. این آگاهان را نمی‌توان به آسانی یافت و عزیزند. این عالمان به اسرار، چون بر باطن همه احاطه دارند، به زبان هرکسی سخن می‏‏گویند و بیان آنها دل‌ها را آرام می‏‏کند.

خلاصه حقیقت یکى است و صورتها گونه‏گون، و بیشتر اختلاف مردمان از پرداختن به صورت است و غفلت از معنى. اگر آن چهار تن که بر سر نام با یکدیگر پیکار مى‏کردند صفتهاى انگور را مى‏دانستند و هر یک آن را براى دیگرى شرح مى‏کرد نزاع از میانشان برمى‏خاست.



[1] - (لغت نامه)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 342 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402580 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]