گر چه بدعت رسواى بیعت خواهى براى یزید به عنوان رهبر و حاکم اسلامى پس از معاویه با نقشه و تلاش خود معاویه آغاز گردید و او بود که بر خلاف مقررات دین خدا و حتى عهدنامهاش با حضرت مجتبى، به این فریب و جنایت بزرگ، آن هم به نام دین دست زد، امّا پس از مرگ او بود که این کار با شدت و خشونتى جنون آمیز در دستور کار رژیم اموى قرار گرفت و یزید بر آن شد تا به هر وسیله ممکن از مخالفان استبداد- به ویژه از پیشواى آزادى، در برابر دیدگان مردم براى رهبرى خویش- بیعت بگیرد؛ و آن گاه بود که حسین علیه السّلام در واکنش شجاعانه و سرنوشتساز خویش بر این قانونشکنى و زورمدارى رسوا، نه بلندی به درازای تاریخ گفت و این نفى استبداد و زورمدارى شجاعانه، عامل دیگرى در حرکت ستم ستیز اوست؛ براى نمونه:
1- آن حضرت در برابر بیعت خواهى استاندار اموى و تهدید مشاور او، به روشنگرى پرداخت که:
« ایّها الامیر انّا اهل بیت النّبوة و معدن الرّسالة و مختلف الملائکة ... و مثلى لا یبایع مثله ....»[1]
هان اى امیر! بدانید که ما خاندان نبوت هستیم و گنجینه رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان و فرودگاه وحى خدا. خداوند متعال، دین را از خاندان ما و به وسیله ما آغاز فرمود و سرانجام نیز به وسیله خاندان ما آن را جهانى خواهد ساخت؛ امّا یزید این عنصر خودکامهاى که از من براى او بیعت مىخواهید، مردکى گناه پیشه و بیدادگر و شرابخوار است؛ کسى است که دستش تا مرفق به خون بیگناهان و عدالتخواهان آغشته است. او مقررات خدا را در هم مىشکند و به زشتى و گناه و تباهى دست مىیازد؛ از این رو کسى همانند من، با فردى همانند او بیعت نخواهد کرد.
2- و در برابر فریبکارى یکى از مهرههاى کهنه کار استبداد که او را به بیعت با رهبر رژیم اموى وسوسه مىکرد، فرمود:
« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ و على الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّة براع مثل یزید ....»[2]
دیگر باید فاتحه اسلام و مسلمانى را خواند و با آن وداع گفت، آن گاه که جامعه و مردم دچار زمامدار و رهبرى همانند یزید گردند.
3- و در برابر خیر خواهى و چاره اندیشى محمّد حنفیه فرمود:
« یا اخى! و اللَّه لو لم یکن فی الدّنیا ملجأ و لا مأوى لما بایعت یزید ....»[3]
اگر در کران تا کران گیتى پناهگاه و نقطه امنى برایم پیدا نشود، باز هم با یزید و نظام بیداد و فریب او بیعت نخواهم کرد.
و نیز در قربانگاه عشق در برابر تقاضاى دشمن، حسرت را بر دل آنان نهاد و خروشید که:
«اما و اللَّه لا اجیبهم الى شىء ممّا یریدون حتّى القى اللَّه و انا مخضّب بدمى.»[4]
هان! بهوش باشید! به خداى سوگند هرگز به خواسته ظالمانه آنان پاسخ مثبت نخواهم داد تا در حالى پروردگارم را دیدار کنم که به خون خویشتن در راه او و نجات و آزادى بندگانش از بند بیداد رنگین شده باشم.
گفتنى است که این واکنش شجاعانه و تفکرانگیز در برابر بیعت خواهى زورمدارانه بدان دلیل است که رژیم اموى با این کار، افزون بر همه جنایتها و حقکشىها و بدعتهاى رسوایش به نام دین، در حقیقت به سه بدعت بزرگ و رسوا نیز از حسین علیه السّلام گواهى و امضا مىخواست:
الف) بدعت بزرگى چون به رسمیّت شناختن رهبرى یک عنصر فاسد و خودکامه و سفاک و ناآگاه و مرزناشناسى چون یزید در جامعه اسلامى.
ب) بدعت خطرناک به رسمیت شناختن به کف گرفتن زمام امور جامعه با زور و قلدرى و بدون رضایت و راى آگاهانه و آزادانه مردم به عنوان خلیفه خدا.
ج) و دیگر بدعت موروثى ساختن حکومت که تا آن روز در میان مسلمانان بىسابقه بود.
با این بیان هدف دیگر عاشورا و نهضت شجاعانه حسین علیه السّلام نفى و طرد استبداد و زورمدارى عریان و اوج دادن جامعه و مردم به جهانى آزاد و برخوردار از منطق و خرد و گفت و شنود خردورزانه و آگاهانه و منصفانه، و حال و هوایى برخوردار از شرایط آزاد براى آزادى اندیشه و بیان و مقایسه و انتخاب و در خور زندگى انسانى بود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |