باز خوانی
پیام عاشورا
انتقاد از فقدان عدالت و دادگرى، سوگوارى و اندوه بر مرگ قسط و انصاف در رژیم اموى، فریاد از ستم و ستمکارى بىحد و مرز، طنین افکن ساختن فریاد دادخواهى و دادرسى از آفت هستى سوز بیداد، و آن گاه تأکید و اصرار بر ضرورت و لزوم این اصل زندگى ساز و این راز و رمز بقا و حیات و صعود و شکوفایى و پیشرفت جامعهها و تمدنها از دیگر هدفهاى والاى نهضت عدالتخواهانه عاشوراست.
این اصل افتخارانگیز و این حقیقت الهام بخش هم از منطق و عملکرد پیشواى آزادى به وفور دریافت مىگردد و هم از شعار و عمل و گفتار و کردار مردان نامدار و زنان اندیشمند و پرشهامتى که در آن شبستان سرد و خاموش، و آن روزگار یخبندان ارزشها و والایىها، راه یارى و همراهى حسین علیه السّلام در راه اصلاح جامعه را برگزیدند؛ براى نمونه:
1- آن حضرت در نامه تفکر انگیزش به مردم کوفه، در اشارهاى روشنگر و اندیشاننده به شرایط و وظایف رهبرى در جامعه از جمله نوشت:
«فلعمرى ما الامام الّا العامل بالکتاب، و الآخذ بالقسط، و الدّائن بالحقّ، و الحابس نفسه على ذات اللَّه.»[1]
به جان حسین سوگند که تنها کسى در نگرش اسلامى، امام و پیشواى راستین جامعه است که به مقررات قرآن عمل نموده و در چارچوب قانون رفتار نماید، و در راه عدالت و دادگرى گام سپارد و در خدمت به حق و در اندیشه آن باشد و جان و تن را براى کسب خشنودى خدا و رضایت بندگان او وقف سازد.
2- و در سخنى سازنده و تاریخى با یاران همراه، ضمن انتقاد و شکوه از دگرگونى نامطلوب و ناپسند روزگار و زشتى زمانه و گسترش ضد ارزشها و میداندارى ستم و بیداد فرمود: «... فانّى لا أرى الموت الّا سعادة و لا الحیاة مع الظّالمین الّا برما ...»[2]
و من در این شرایط زشت و ظالمانه، مرگ را جز سعادت و نیک بختى و زندگى با ظالمان را جز ذلت و نابودى نمىنگرم.
3- و در برابر سپاه ستم و خودکامگى در بیانى روشنگر و تکاندهنده فرمود:
«... فاصبحتم البا لأعدائکم على اولیائکم بغیر عدل افشوه فیکم ....»[3]
شما هم اینک به سود دشمنان خود کمر به پیکار با دوستان خویش بستهاید، آن هم بىآنکه آنان در این مدت طولانى، عدل و دادى را در جامعه شما تحقق بخشیده، یا به آرزوى خویش در دوران حکومت استبدادى و انحصارى آنان دست یافته باشید و یا حقوق و امنیت و رفاه و آسایش شما را تضمین کرده باشند.
4- سفیر اندیشمند حسین علیه السّلام در برابر عبید، در ترسیم این هدف بشر دوستانه و عدالتخواهانه آن حضرت فرمود:
«... جئنا لنأمر بالعدل و ندعوا الى حکم الکتاب و السّنّة ....» [4]و ما در بحران استبداد و سرماى استخوان سوز بیداد و خشونت اموى به این شهر و دیار آمدهایم تا بر اساس عدالت و آزادى امور جامعه را تدبیر کنیم و مردم را به مقررات بشر دوستانه خدا و سبک و سیره پر جاذبه پیامبرش فراخوانیم.
5- و بزرگ بانوى عدالت خواه و ستم ستیز و اندیشاننده تاریخ، در بارگاه استبداد اموى در اشاره به این هدف والاى فرهنگ عاشورا و عاشوراییان خروشید که:
«... أمن العدل یا ابن الطّلقاء! تخدیرک حرائرک و امائک، و سوقک بنات رسول اللَّه سبایا، قد هتکت ستورهنّ، و أبدیت وجوههنّ، تحدو بهنّ الاعداء من بلد الى بلد.»[5] هان اى زاده رهاشدگان و پسر آنانى که نیاى گرانقدرم از سر مهر و کرامت از گناه و بیدادشان گذشت و آنان را در فتح مکّه بخشید و از اسارت و کیفر رهایشان ساخت! اى یزید! آیا این از عدالت و دادگرى نظام پلید و آزادىکش اموى است که تو تیرهبخت، زنان و کنیزکان خود را در امنیّت و آسایش، پشت پردهها بنشانى و آن گاه دختران ارجمند و ستم ستیز پیامبر را در بند اسارت و بیداد، به این شهر و آن شهر بکشانى و در این کوى و آن برزن بگردانى؟
آیا این از عدل و داد است که بدین وسیله حریم امنیّت و پرده کرامت آنان را کنار زنى و چهرههایشان را نمایان سازى؛ تا آشنا و بیگانه، مردم شهر و روستا، دور و نزدیک، ریشهدار و بىریشه و تبار، بر آنان بنگرند و آنان در برابر دیدگان و تماشاگران باشند؟ آن هم در شرایطى که نه از مردان دلیر و آزادمنش این خاندان پرشکوه، کاروانسالارى بر ایشان مانده است، و نه پشت و پناهى که از حقوق و آزادى آنان دفاع کند؟!
[1] - کامل ابن اثیر، ج3، ص265
[2] - همان ماخذ
[3] - همان ماخذ
[4] - لهوف، ص53
[5] - فرازی ازخطبه روشنگرانه حضرت زینب(ع)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |