باز خوانی
پیام عاشورا
شما دانشوران و علماى دین نه در خور موقعیّت و عنوان خویش رفتار مىکنید و نه کسى که خود را به خطر افکند و از حق و عدالت سخن گوید، او را در برابر ظالمان یارى مىکنید.
شما به جاى حق گویى و صراحت و بیان دردها و رنجها و حقکشىها، با چربزبانى و تملقبافى و چاپلوسى و سازش با آفت استبداد و انحصار، تنها به امنیّت خود مىاندیشید، نه حقوق و امنیّت دیگران و حراست از دین و دفتر، و عمل به قانون خدا؛ و از هشدارهاى خدا نیز- که شما را از سازش با ستمکاران و تمایل به آنان هشدار داده است- هشدار نمىپذیرید و غفلت مىکنید.
راستى که فاجعه و مصیبت شما از همه سهمگینتر است؛ چرا که شما از جایگاه فرهنگى و معنوى و علمى و دینى خویش رانده شده و از رسالت عالمانه و آگاهانه دست شستهاید.
باید رهبرى جامعه و تحقق قانونگرایى و قانون محورى به دست دانشمندان و دین شناسانى باشد که امانتدار مقررات خدا و آگاه به حلال و حرام اویند و با همه وجود در اندیشه تأمین و تضمین حقوق مردماند، امّا اینک آن موقعیّت معنوى و جایگاه علمى از شما گرفته شده است؛ چرا که از محور حق و عمل به آن پراکنده شدید و در باره سبک و سیره پیامبر- پس از آن همه دلیلهاى روشن- به کشمکش پرداختید.
راستى اگر شما در برابر رنجها و شکنجهها شکیبایى مىورزیدید و در راه خدا سختىها و ناگوارىها را به جان مىخریدید، آن گاه بود که سر رشتهداران و کارگزاران امور به ناگزیر براى دریافت قوانین و مقررات به سوى شما مىآمدند و شما مرجع فکرى و علمى و معنوى جامعه بودید و کارها با نظارت شما جریان مىیافت، امّا شما به استبدادگران این فرصت را دادید که موقعیّت رهبرى علمى و نظارت بر حسن جریان کارها را از شما گرفتند و با ندانم کارى خویش، کار دین خدا را بر آنان سپردید تا بر اساس پندارها و بافتههاى سست و زورمدارانه خویش عمل کنند و در راه هواهاى جاهطلبانه و ظالمانه خود گام سپارند.
دلیل سیطره آنان بر شما و به کف گرفتن رهبرى جامعه، این است که شما از فداکارى و جانبازى در راه حق مىگریزید و عاشقانه به زندگى زودگذر این جهان دل مىبندید؛ به همین جهت هم تودههاى محروم و ناتوان را به بند استبداد مىسپارید تا با سرکوب و فریب پارهاى را برده ذلیل خویش سازند و پارهاى دیگر در غم آب و نان گرفتار گردند و استبدادگران زورمدارانه و بر اساس هواهاى دل خویش در ناز و نعمت غوطه خورند و با دنبالهروى از زشتکاران و هوسبازىهاى خویش رسوایىها به بار آورند و در برابر خداى توانا گستاخى ورزند.
کار به جایى برسد که در هر شهر و دیارى سخنور و سخنگویى از ستایشگران بارگاه ظلم، بر فراز منبر رود و بر این جایگاه مقدس گماشته شود و کران تا کران کشور و دین و دنیاى مردم در سیطره آنان باشد و دست بیدادشان در همه جا براى هر فشار و جنایتى باز؛ و مردم به ناگزیر به گونهاى برده آنان گردند و تن به ذلّت سپارند که هر دستى بر سرشان کوبیده شود، قدرت دفاع از خود را نداشته باشند.
فشار اختناق و استبداد به جایى برسد که حاکمى خودکامه و کینهتوز و خشونت کیش بر آگاهان و ستم ناپذیران بتازد و دیگرى براى هواى دل خویش، بینوایان و توده دربند را بکوبد و بر آنان سخت گیرد و سوّمى که گمارنده اینهاست و خود را فرمانروایى بىچون و چرا و نقد ناپذیر و فراتر از قانون و پاسخگویى در برابر جامعه و مردم مىشمارد، نه خدا را بشناسد و نه روز رستاخیز را.
با این بیان، یکى از هدفهاى حسین علیه السّلام اوج بخشیدن علم و عالم به جایگاه خود و توجّه دادن آنان به رسالت سنگین خویش است تا آنان از آن حضرت بیاموزند که از ارزشها پاس دارند نه ضدّ ارزشها، تا آفتزدا باشند و نه آفتزا، تا ظلمت شکن باشند و نه ظلمت آفرین، تا پردههاى فریب و ریاکارى و خیانت را بدرند و راه فلاح بگشایند و نه توجیهگر ظلم و عمله استبداد، تا سازنده باشند و نه سوزاننده، شفا بخش باشند و نه بیمارىزا، فرهنگ ساز و فرهنگ بان و اندیشاننده باشند و نه خرافه پرداز و تخدیرگر و عوام زده و عوام زاده، عامل پیشرفت و اوج و ترقى جامعه باشند نه ترمز ایستایى و ذلت پذیرى، نیروى پیش برنده و بالابرنده و رشد دهنده باشند و نه باعث سقوط و نگونسارى، از حقوق مردم پاس دارند نه صاحبان قدرت و امکانات، و از قانونگرایى و قانون مدارى و عملکرد قانونى و نقد پذیرى و پاسخگو بودن حکومت پیام دهند و نه عکس این اصول مترقّى، و مردم را با گفتار و عملکرد زیبا و شایسته به خدا نزدیک سازند و نه دور گردانند و فرارى دهند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |