کار نیک را به جاى آرید و چیزى از آن را خرد مشمارید که خرد آن بزرگمقدار است و اندک آن بسیار ، و کسى از شما نگوید دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند ، بود که چنین شود ، چه نیک و بد را مردمانى است ، هر کدام را وانهادید اهل آن ، کار را به انجام خواهد رسانید . [نهج البلاغه]
عرشیات
بازخوانی پیام عاشورا(14)
جمعه 94 آبان 1 , ساعت 7:15 صبح  

باز خوانی

پیام  عاشورا

 

 

 11- شایسته سالارى یا امامت اهل بیت‏ 

از آنجایى که نقش پیشوایان و رهبران جامعه‏ها و تمدن‏ها براى توده‏ها، نقش الگو، اسوه، سمبل و سرمشق است، از آنجایى که آنان نمونه‏هاى عملى و نظرى در نظرگاه بیشتر مردم‏اند، از آنجایى که بندگان خدا بر آنند که تجسم پاکى، قداست، عدالت، شایسته کردارى و راستى و رعایت حقوق را در سیماى زمامدارانشان بنگرند، از آنجایى که درستى و شایستگى آنان، یا تباهى و جاه‏طلبى و زشت‏کرداریشان در صلاح و فساد جامعه و مردم نقش اساسى دارد، از آنجایى که توده مردم قدرت‏مداران را ملاک عمل خود مى‏گیرند، جام ذهن‏ خود را از منبع و مخزن بیان و قلم و نظرگاه آنان پر مى‏سازند و گوش به گفتار و چشم بر سبک و روش آنان دارند، از آنجایى که صلاح و سداد حکومت و حاکمان در گستره جامعه، گسترده مى‏شود و در رگهاى زمان جریان مى‏یابد و مى‏تواند به همگان سودبخش یا زیانبار افتد، و بدان دلیل که بیشتر مردم به نوعى اندیشه و باور، ایمان و عمل، اخلاق و آداب، سبک و مدل زندگى خود را از چهره‏هاى معروف و مشهور جامعه مى‏گیرند و دل و جان را از جام آنان سیراب مى‏سازند و درمان دردها را با نسخه آنان تهیه مى‏کنند؛ اى داد اگر آنان خود مزرعه‏اى آفت زده باشند و یا چشمه‏اى آلوده و یا منبع و مخزنى عفن زده و سمى مرگبار در انبان خود داشته باشند!! راستى آن گاه چه خواهد شد؟

چه فاجعه‏اى روى خواهد داد؟

و تباهى و بیداد در چه وسعت و شدت و گستره‏اى دام و دامن خواهد گشود؟

از این زاویه است که پیامبر گرامى فرمود:

«صنفان اذا صلحا صلحت امّتى، و اذا فسدا فسدت امّتى: الأمراء و الفقهاء.»[1]

دو گروه از جامعه و امت من هستند که با شایسته کردارى و صلاح آنان، جامعه اصلاح خواهد شد و به پروا و شایستگى روى خواهد آورد و اگر به تباهى اندیشه و عقیده و عمل گرایش یابند جامعه را به تباهى سوق خواهند داد. این دو گروه عبارتند از زمامداران و دانشوران و دانشمندان دینى.

و نیز بر این باور است که امیر مؤمنان فرمود:

«من نصب نفسه للنّاس اماما، فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه ....»[2]

آن کس که خود را رهبر و پیشواى مردم مى‏سازد، باید پیش از آموزش دیگران به ادب آموزى خویش بپردازد؛ و پیش از آن که با زبان و گفتار، دیگران را تربیت کند، باید به کردار شایسته ادب آموزد؛ و آن که خود را ادب آموزد و تربیت نماید، از آن‏ که دیگرى را آموزش مى‏دهد، به تجلیل و گرامیداشت شایسته‏تر است.

و در مورد قانون‏گرایى و قانون مدارى خویش در قلمرو گفتار و عمل فرمود:

«ایّها النّاس انّى و اللَّه ما احثّکم على طاعة الّا و اسبقکم الیها و لا أنهاکم عن معصیة الّا و اتناهى قبلکم عنها.»[3]

هان اى مردم! به خداى سوگند من شما را به هیچ فرمان و قانونى فرا نمى‏خوانم جز اینکه خود پیش از شما به انجام آن همّت مى‏گمارم و از هیچ گناه و نافرمانى و زشتى شما را هشدار نمى‏دهم جز اینکه خود پیش از همه شما هشدار مى‏پذیرم و از آن دورى مى‏جویم.

و نیز از همین دیدگاه است که پیشواى آزادى در نهضت اصلاح‏طلبانه و عدالت‏خواهانه‏اش ضمن نفى رهبرى نالایق و تاریک اندیش و تباه آفرین اموى، بر شایسته سالارى و رهبرى و امامت عادلانه و بشر دوستانه و کارآمد و آسمانى خاندان پیامبر از این زاویه تأکید مى‏کند و مى‏فرماید:

«... و نحن اهل بیت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم أولى بولایة هذا الأمر من هؤلاء المدّعین ما لیس لهم و السّائرین بالجور و العدوان.»[4]

اى مردم! اگر شما از خدا بترسید و حق را براى اهل آن بشناسید، این کار بهتر موجب خشنودى خدا خواهد بود؛ و بدانید که ما خاندان پیامبر به امامت و رهبرى جامعه از این مدّعیان نالایق و عاملان ستم و بیداد شایسته‏تریم.

طلوع خورشید جهان افروز وجود حسین علیه السّلام‏

در مورد ولادت آن گرانمایه جهان هستى دیدگاه‏ها اندکى متفاوت است:

1- گروهى از سیره‏نویسان و حدیث‏نگاران، روز پنجم ماه شعبان، به سال چهارم از هجرت را روز طلوع خورشید جهان افروز وجود حسین علیه السّلام نوشته‏اند.

2- امّا برخى آن را در سال سوّم دانسته‏اند.

3- پاره‏اى ولادت آن حضرت را، آخرین روزهاى ربیع الاوّل، به سال سوّم از هجرت را اعلام داشته‏اند.

4- و پاره‏اى دیگر روز سوّم یا پنجم ماه جمادى الاوّل، به سال چهارم از هجرت را، روز ولادت نور قلمداد کرده‏اند.

مام ارجمندش، فاطمه علیها السّلام، آن نوزاد مبارک را به حضور پیامبر گرامى آورد و آن حضرت نیز با شادمانى بسیار فرزند دخت سرفرازش را در آغوش گرفت و به فرمان خدا و به وسیله پیامى از سوى او، نامش را «حسین» برگزید.



[1] - بحار، ج2، ص49

[2] - نهج البلاغه، قصار73

[3] - نهج البلاغه،خطبه75

[4] - تاریخ طبری، ج9، ص295

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 45 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402283 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]