شکیبا پیروزى را از کف ندهد اگر چه روزگارانى بر او بگذرد . [نهج البلاغه]
عرشیات
بازخوانی پیام عاشورا(15)
جمعه 94 آبان 1 , ساعت 7:17 صبح  

باز خوانی

پیام  عاشورا

 

 

گزارش شهادت جانسوز حسین از پیامبر ( ص) 

وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى قَالَ‏ دَخَلْنَا مَعَ عَلِیٍّ ع إِلَى صِفِّینَ فَلَمَّا حَاذَى نَیْنَوَى نَادَى صَبْراً أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ فَقَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَیْنَاهُ تَفِیضَانِ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِعَیْنَیْکَ تَفِیضَانِ أَغْضَبَکَ أَحَدٌ قَالَ لَا بَلْ کَانَ عِنْدِی جَبْرَئِیلُ فَأَخْبَرَنِی أَنَّ الْحُسَیْنَ یُقْتَلُ بِشَاطِئِ الْفُرَاتِ ...

و «عبد اللَّه بن یحیى» آورده است که: به همراه امیر مؤمنان به سرزمین صفّین وارد شدیم؛ هنگامى که آن بزرگوار به نقطه‏اى در برابر «نینوا» رسید، ندا داد که: هان اى ابا عبد اللَّه! شکیبا باش! شکیبا!

«صبرا ابا عبد اللَّه!»

از او دلیل آن کار و گفتارش را پرسیدم که فرمود: روزى بر پیامبر گرامى وارد شدم‏ و دیدم آن حضرت دیدگانش اشکبار است و گریه مى‏کند.

گفتم: اى پیامبر خدا! پدر و مادرم به قربانت! چه چیزى دیدگانتان را اشکبار ساخته؟ آیا کسى شما را ناراحت کرده و به خشم آورده است؟

فرمود: نه! پرسیدم: پس چرا دیدگانتان اشکبار است؟

فرمود: فرشته وحى نزد من آمده بود و او به من خبر داد که فرزند ارجمندم، حسین علیه السّلام، در ساحل فرات به شهادت خواهد رسید.

آن گاه فرشته وحى به من گفت: آیا مى‏خواهى از تربت پاک و عطرآگین او نزدتان بیاورم و بوى تربتش را به مشامتان برسانم؟

پس از آن دستش را گشود و مشتى از تربت حسین علیه السّلام را برگرفت و به من داد و آن گاه بود که دیگر سیلاب اشک امانم نداد. و نام آن سرزمین نیز به گونه‏اى که فرشته وحى خبر داد «کربلا» است.

هنگامى که حسین علیه السّلام دو ساله بود، پیامبر گرامى به قصد سفرى حرکت کرد و در میان راه ایستاد و فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏» و آن گاه بود که از دیدگانش باران اشک فرو باراند.

دلیل آن بیان و فرود باران اشک را از او پرسیدند. که فرمود: این فرشته وحى است و به من خبر آورده است که فرزندم، حسین علیه السّلام، در ساحل فرات و در سرزمینى به نام «کربلا» به شهادت خواهد رسید.

پرسیدند: اى پیامبر خدا! کدامین بیداد پیشه و سیاه‏رو او را به شهادت خواهد رساند؟

پیامبر فرمود: بیداد پیشه‏اى به نام «یزید»! آن گاه افزود: گویى هم اکنون شهادتگاه و آرامگاه او را مى‏ نگرم! و گویى هم اکنون بر زین اسب‏ها و جهاز شتران مى ‏نگرم و مى‏  بینم که سر مقدّس فرزندم، حسین علیه السّلام بر روى آنها به بارگاه خودکامه پلید و تاریک اندیش اموى، «یزید»- که لعنت خدا بر او باد- هدیه مى‏ گردد. به خداى سوگند هیچ کس بر سر فرزندم حسین علیه السّلام نظاره نمى کند و شادمانى نمى‏ نماید، جز این که خدا میان دل و زبان او مخالفت پدید مى‏آورد و بر او علامت نفاق و کفر مى ‏نهد و به عذابى سخت‏ و دردناک گرفتارش مى‏ سازد! آن گاه پیامبر گرامى اندوه زده و گرفته، از سفر خویش بازگشت و بر فراز منبر رفت و در حالى که حسن و حسین، دو فرزند گرانمایه‏ اش در برابر دیدگانش بودند، با مردم سخن گفت و به پند و اندرز آنان پرداخت.[1]



[1] - بحار، ج 22، ص 153؛ مناقب، ج 3، ص 234؛ طرائف، ص 202؛ بحار، ج 43، ص 361؛ مدینة المعاجز، ص 259. بحار، ج 43، ص 316؛ مدینة المعاجز، ص 254.

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 426 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402052 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]