ای آن که با رازگویی طولانی اش، همدم عارفان گشت و لباس دوستی اش را بر تن ترسیدگان پوشاند ! [امام سجّاد علیه السلام ـ در نیایشش ـ]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتردوم(389)
پنج شنبه 94 آبان 21 , ساعت 8:47 صبح  

برخاستن ِمخالفت و عداوت از میان انصار به برکات ِرسول علیه السّلام 

( 3729)دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت

 

یک ز دیگر جان خون‌آشام داشت

( 3730)کینه‌های کهنه‌شان از مصطفی

 

محو شد در نور اسلام و صفا

( 3731)اولاً اخوان شدند آن دشمنان

 

همچو اعداد عنب در بوستان

( 3732)وز دم المؤمنون اخوه به پند

 

درشکستند و تن واحد شدند

( 3733)صورت انگورها اخوان بود

 

چون فشردی شیرهْ واحد شود

 أنصار: جمع ناصر: در لغت به معنى «یاور»، و در اصطلاح قرآن و حدیث و عرف مسلمانان نام «مردم مدینه» است. که رسول خدا (ص) را به شهر خود خواندند و در فرمان او در آمدند و داستان آن در تاریخها آمده است. خلاصه آن اینکه در سالهاى آخر توقفِ رسول (ص) در مکه، مشرکان کار را بر او سخت کرده بودند، شیوه پیغمبر (ص) چنان بود که در ماههاى حج، نزد کسانى که براى زیارت آمده بودند مى‏رفت و دعوت خود را ابلاغ مى‏کرد. سالى شش تن از مردم خزرج او را دیدند و گفته او را شنیدند و پسندیدند و گفتند ما نزد مردم خود مى‏رویم و آنان را از دعوت تو با خبر مى‏سازیم. اگر به وسیله تو آشتى میان ما برقرار شود محبوب‏تر کس نزد ما خواهى بود.

در آن سالها که قبیله اوس و خزرج با هم جنگى کرده بودند و تنى چند از آنان کشته شده بود، در پى کسى بودند که در دو طرفِ درگیر نباشد و آنان را آشتى دهد.[1]

المُؤمِنُونَ إخوة: «إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اِتَّقُوا اَللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ: مؤمنان برادرند، پس میان برادرهاتان آشتى دهید و بترسید شاید رحم کرده شوید.»[2]

مولانا در تأیید نقش گفتمان و رهبری در ایجاد تفاهم و همدلی و رهایی از دشمنی و تنازع و تفرقه، شاهدی از صدر اسلام می‏‏آورد. «اوس و خزرج» دو قبیله معروف عرب جاهلی‌اند، اصل آنها از یمن و مذهب غالب آنها یهودی بوده است. مقارن ایام هجرت، گروهی از آنها اسلام آوردند و پیامبر را یاری کردند و از انصار شدند، اما سال‌های طولانی آتش جنگ میان این دو قبیله شعله‌ور بود و اسلام به تدریج آنها را به هم نزدیک ساخت. مولانا به آیهْ ‌شریفهْ سوره «الحجرات» اشاره می‌کند: «إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» مؤمنان به راستی برادرند. معنای بیت این است: نَفس برادری و دوستی اسلام در آنها چنان اثر کرد که مثل دانه‏های انگور له شدند و آب انگور‏ها با هم یکی شد. «خود» از میان رفت و وحدت پدید آمد.

 

( 3734)غوره و انگور ضدان‌اند لیک

 

چون‌که غوره پخته شد شد یار نیک

( 3735)غوره‌ای کو سنگ‌بست و خام ماند

 

در ازل حق کافر اصلیش خواند

( 3736)نه اخی نه نفس واحد باشد او

 

در شقاوت نحس ملحد باشد او

( 3737)گر بگویم آن‌چه او دارد نهان

 

فتنهْ افهام خیزد در جهان

( 3738)سرّ گبر کور نامذکور به

 

دود دوزخ از ارم مهجور به

( 3739)غوره‌های نیک که‌ایشان قابل‌اند

 

از دم اهل دل آخر یک دل‌اند

( 3740)سوی انگوری همی‌رانند تیز

 

تا دوی برخیزد و کین و ستیز

( 3741)پس در انگوری همی‌درّند پوست

 

تا یکی گردند و وحدت وصف اوست

( 3742)دوست دشمن گردد ایرا هم دو است

 

هیچ یک با خویش جنگی در نَبَست

 اخوان: جمع اخ: برادر. کنایه از جدا جدا در ظاهر، و متحد در معنى.

چون فشردى...: نظیر:

          گر تو صد سیب و صد آبى بشمرى             صد نماند یک شود چون بفشرى‏

680 / د /1

          آن عددها که در انگور بود             نیست در شیره کز انگور چکد

(دیوان کبیر، ب 8696)

اِرَم: باغی بوده است که شدّاد بن‌عاد برای مقابله با بهشت الهی ساخته بود.[3]سپس هر باغ خرم را بدان نام نامیدند.

انگورى: انگور شدن. کنایه از به کمال رسیدن و یکى گشتن.

پوست دریدن: کنایه از جسم را رها کردن و به جان پرداختن.

          اگر چه صد هزار انگور کوبى یک بود جمله             چو وا شد جانب توحید جان را این چنین یابى‏

(دیوان کبیر، ب 26608)

دوست دشمن می‏‏گردد:اگر دوگانگی و جدایی نبود، همه دوست بودند. وقتی دوگانگی پیش می‏‏آید «دوست دشمن می‏‏گردد».

ایرا: زیرا. براى اینکه. (اگر دوستى دشمن شد، نشانه آن است که دوست یکدل نبوده است، چه اگر یکدل بود با خود در جنگ نمى‏شد).

تادو‌ی برخیزد: یعنی نفس واحد شوند.

 در این جامنظور از «غوره» انسان دنیا ‌دوست و بی‌خبر از عالم معناست. این غوره اگر از خامی به درآید مرد راه حق می‏‏شود و اگر در خامی بماند همان وجودی است که در ازل، کفر و بی‌ایمانی در نهادش نهاده‌اند. سخن از مردمانی است که می‏‏خواهند هدایت رهبری الهی را نپذیرند. چنین انسانی که در کافری می‏‏ماند نمی‏‏تواند مصداق برادری مؤمنان و جزئی از نفس واحد آنها باشد و او بدبخت ومنحوس و بی‌دین است. مولانا می‏‏گوید: شقاوت و الحاد اینها، یک راز ناگفتنی دارد و اگر بگویم، فهم نارسای اهل ظاهر فتنه برپا می‏‏کند. اینها مثل «گبر کور» هستند و وجودشان مانند دوزخ است. مجلس ما مانند بهشت است و نباید در آن سخن از دوزخ بگویم. مولانا می گوید:آن که درونش از نور تهى است و تربیت را پذیرا نیست، همچون غوره‏اى است که پختگى نپذیرد. به ظاهر چون دیگران است و درون او پر از کینه و نیران. لیکن راز او را فاش کردن نشاید، و این سر همچنان نهان باید که:

          حق همى‏خواهد که نومیدانِ او             زین عبادت هم نگردانند رو

          هم به اومیدى مُشرَّف مى‏شوند             چند روزى در رکابش مى‏دوند.

          خواهد آن رحمت بتابد بر همه             بر بد و نیک از عمومِ مَرحمه‏

3614- 3612 / د /1

          گر کشانم بحث این را من بساز             تا سؤال و تا جواب آید دراز

          ذوقِ نکته عشق از من مى‏رود             نقشِ خدمت نقشِ دیگر مى‏شود

1375- 1374 / د /3

خلاصه این که مولانا به شیوهْ خاص همیشگی خود، بسیار هنرمندانه، آن چه را که در قرآن کریم آمده است که مؤمنان باهم برادرند یا آن چه در حدیث است که مؤمنان چون یک تن‏اند و دارای وحدت معنوى هستند، مولانا این وحدت در معنى و تفرقه در صورت را به دانه‏هاى انگور همانند کرده است که اخوان در صورت چون دانه‏هاى انگورند یکى خرد و دیگرى بزرگ و گاه در رنگ با اندک اختلاف، اما چون آنها را بفشرند شیره‏شان یکى است.



[1] - (تاریخ تحلیلى اسلام، ص 55- 59)

[2] - (سوره حجرات،آیه 10)

[3]. فجر، آیهْ 7.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 504 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402130 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]