اثر معجزه آسای عشق
( 3743)آفرین بر عشق کل اوستاد |
|
صد هزاران ذره را داد اتحاد |
( 3744)همچو خاک مفترق در رهگذر |
|
یک سبوشان کرد دست کوزهگر |
( 3745)که اتحاد جسمهای آب و طین |
|
هست ناقص جان نمیماند بدین |
( 3746)گر نظایر گویم اینجا در مثال |
|
فهم را ترسم که آرد اختلال |
( 3747)هم سلیمان هست اکنون لیک ما |
|
از نشاط دوربینی در عمی |
( 3748)دوربینی کور دارد مرد را |
|
همچو خفته در سرا کور از سرا |
اوستاد: ظاهراً اشاره است به رسول اکرم (ص) که دشمنى را میان عربهاى قحطانى و عدنانى و دیگر مسلمانان برداشت و همه را چون یک تن واحد متحد ساخت.
مفترق: پراکنده.
«دوربینی»، یعنی توجهداشتن به آنچه دور از مقصد باشد، یا توجه به منافع مادی و دنیایی.
از نشاط دور بینى در عمى: چشم را به دور دوختهایم تا از سودهاى مادى بهرهمند گردیم و سلیمان را که نزدیک ماست و ما را به حقیقت و معنى مىخواند نمىبینیم.
( 3743) آفرین بر عشق کل استاد که صد هزار ذره را با هم متحد نمود. ( 3744) مثل ذرات خاک که در گذرگاه پراکنده باشد دست کوزهگر همه را یک سبو ساخت و با هم یکى نمود. ( 3745) ولى باید دانست که اتحاد آب و خاک اتحاد ناقصى است اتحاد جانها شبیه به آن نیست. ( 3746) اگر در اینجا مثال آورده و نظایرى ذکر کنم مىترسم که در افهام اختلالى تولید کند. ( 3747) اکنون در زمان ما سلیمان هست ولى ما از نشاط دور بینى همواره بزمانهاى دور گذشته مىنگریم و همین دور بینى باعث کورى ما از زمان حال شده است. ( 3748) دور بینى مرد را کور مىکند و مثل کسى است که در خانه خوابیده و خانه را نمىبیند. (- از مشرق و مغرب گذر مىکند ولى از رفیق و همنشین خود بىخبر است.
«عشق کل»، یعنی عشق به حق که کل هستی است، یا عشق به معنای کلی که شامل همهْ پیوندها و کششهای میان کائنات است. این عشق کل، استاد و مرشدی است که ذرات هستی را بههم پیوند میدهد و نشان میدهد که همه ذرات جلوههای وجود یگانهْ حقاند.دست قدرت الهى است که این صورت پراکندهها را در معنى یکى کرده است، همچون کوزهگرى که ذرههاى جدا از هم را فراهم مىکند و از آن کوزهاى مىسازد سپس به شکوه مىگوید آن کس که چون سلیمان از سرها آگاه هست و زبان همه را مىداند در هر عصر هست و در عصر ما هم هست، اما سعادت یافتن او کسى را دست مىدهد که با او آشنایى روحى داشته باشد.
در ادامه مولانا توضیح میدهد که این: «اتحاد ذرها» چگونه است: همانطور که کوزهگر ذرات خاک جدا از یکدیگر را به کوزه تبدیل میکند «عشق کل» همهْ هستی را اتحاد میدهد. باز میگوید: این هم مثال خوبی نیست. مولانا میگوید: مثال هم فایده ندارد و فهم ناقص را منحرف میکند. او میگوید: واقعیت این است که در زمان ما هم، سلیمان و مرد حق هست، اما ما به دنیا توجه داریم و چنان از منافع دنیا به «نشاط» میآییم که چشم ما از دیدن حق و مردان حق کور است؛ مانند کسی که در درون خانه است، اما در خواب است و احساسی از وجود خانه ندارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |