( 3789)تو ز کرمنا بنی آدم شهی |
|
هم به خشکی هم به دریا پا نهی |
( 3790)که حملناهم علیالبحربه جان |
|
از حملناهم علیالبر پیش ران |
( 3791)مر ملایک را سوی بر راه نیست |
|
جنس حیوان هم ز بحر آگاه نیست |
( 3792)تو به تن حیوان به جانی از ملک |
|
تا روی هم بر زمین هم بر فلک |
( 3793)تا به ظاهر مثلکم باشد بشر |
|
با دل یوحیالیه دیدهور |
( 3794)قالب خاکی فتاده بر زمین |
|
روح او گردان بر این چرخ برین |
کَرَّمنا بَنِى آدم: آدمى را گرامى داشتیم. برگرفته است از آیه «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ: و همانا گرامى داشتیم فرزندان آدم را و بردیم آنان را در بیابان و دریا.» [1]
او حَمَلناهُم بود فِى البَرّ و بس آن که محمول است در بحر اوست کس
1295/ د / 5
بَر: بیابان، خشکى. در این بیت استعاره است از عالم جسمانى و آن چه بدان بسته است از شهوتها و لذتها.
بَحر: استعاره از عالم روحانى و آن چه بدان بسته است.
مِثلُکُم: برگرفته است از آیه «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ: بگو همانا من انسانى مانند شمایم (که) به من وحى مىشود.»[2]
( 3789) تو از اثر آیه « وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ » شاه آب و خاک هستى و مىتوانى در دریاها و خشکىها قدم بردارى. ( 3790) تو همان حملناهم فی البحر هستى پس از « حَمَلْناهُمْ فِی اَلْبَرِّ» بیشتر برو و داخل بحر شو. ( 3791) فرشتگان به خشکى راه ندارند جنس حیوان هم از دریا خبر ندارد . ( 3792) تو به تن حیوان و بجان فرشتهاى تا هم بر زمین و هم به آسمان راه یابى . ( 3793) او بظاهر «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ » بوده و با دل باطن همان بشر مصداق« یُوحى إِلَیَّ » است. ( 3794) قالب خاکى در زمین روحش در چرخ برین گردش مىکند.
مخاطب مولانا در این موضوع، انسان خداجویی است که در هر شرایطی به عشق حق زنده است؛ در این فراز، مولانا به آیهْ شریفهْ سورهْ اسراء اشاره دارد که: و ما فرزندان آدم را بس گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکوبها سوار کردیم و ایشان را از غذاهای پاکیزه روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان برتری بخشیدیم.
مولانا میگوید: تو انسان خداجو، به مصداق همین آیه، به مقام والایی رسیدهای که زنده بودن تو، تابع شرایط مادی و ظاهری نیست. جان تو روحی است که پروردگار آن را بر دریای معرفت به حرکت آورده است. از این مرحلهْ خشکی بگذر و پای در دریا بگذار. مولانا میگوید: روح خداجو، جامع صفات فرشته و انسان است؛ به عنوان نمونه، کامل روح خداجو، پیامبر(ص) را مَثل میزند که ظاهرش با ما فرقی ندارد، اما وحی الهی به او میرسد و درونش را روشن میکند:قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً 4
آن ظاهری که با ما فرقی ندارد، جسم خاکی است و آنچه فرق دارد، روح است که در یکی، اسیر گندزار دنیاست و دیگری بر عرش گردش دارد و با پروردگار در رابطه است.
در میان موجودات آن که هر دو جنبه « اختیار و قوّت جسمانى » را داراست انسان است که جسمى خاکى دارد و دلى آسمانى و او را اختیار است تا به کدام سو رود و به تربیت کدام قوّت پردازد. و عارفان معنى تکریم را اختیار گرفتهاند. چنان که سنایى گوید[5]:
تو به قوّت خلیفهاى به گُهر قوّت خویش را به فعل آور
آدمى را میان عقل و هوا اختیار است شرح کَرَّمنا
آدمى را مدار خوار که غیب جوهرى شد میان رسته عیب
از عبیدان وراى پرده چرا اختیار اختیار کرده تو را
تا تو از راه خشم و قلاّشى یا ددى یا بهیمهاى باشى؟
[1] - (سوره اسراء،آیه 70)
[2] - (سوره کهف،آیه 110)
[3] - (سوره سباء،آیه 10)
[4]. کهف، آیهْ 110.
[5] - (حدیقة الحقیقة، ص 373)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |