( 3795)ما همه مرغابیانیم ای غلام |
|
بحر میداند زبان ما تمام |
( 3796)پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر |
|
در سلیمان تا ابد داریم سیر |
( 3797)با سلیمان پای در دریا بنه |
|
تا چو داود آب سازد صد زره |
( 3798)آن سلیمان پیش جملهحاضر است |
|
لیک غیرت چشمبند وساحر است |
( 3799)تا ز جهل و خوابناکی و فضول |
|
او به پیش ما و ما از وی ملول |
( 3800)تشنه را درد سر آرد بانگ رعد |
|
چون نداند کو کشاند ابر سعد |
( 3801)چشم او مانده است در جوی روان |
|
بیخبر از ذوق آب آسمان |
( 3802)مرکب همت سوی اسباب راند |
|
از مسبب لاجرم محجوب ماند |
( 3803)آنکه بیند او مسبب را عیان |
|
کی نهد دل بر سببهای جهان |
بحر: درکلام مولانا آن مرتبهْ کمالی است که در آن، مردان حق، به حق واصل میشوند و چون در آن مرتبه، عاشق و معشوق و عشق، یک وجود مطلق بینهایت است،
سلیمان: کنایه از ولى حق، انسان کامل.
تا چو داود آب سازد: در قرآن کریم است «وَ أَلَنَّا لَهُ اَلْحَدِیدَ: آهن را براى او نرم ساختیم.» [3]
غیرت: از آن که خدا نمىخواهد ولى و حجّت او بر کسانى که لیاقت شناخت او را ندارند آشکار باشد.
ابر سعد: ابر باران دار.
جوى روان: استعاره از اسباب و وسیلتهاى مادى.
نور از دیوار تا خور مىرود تو بد آن خور رو که در خور مىرود
زین سپس بستان تو آب از آسمان چون ندیدى تو وفا در ناودان
560- 559 / د / 3
آب آسمان: استعاره از «علم لدنى» که از جانب حق است.
زره ساختن دریا: تعبیری است از موجهای ملایم دریاست که نشاطآور است.
خوابناکی: یعنی بیخبری از حقایق و اسرار و اشتغال به عالم مادی .
فضول: یعنی پرگویی حاصل از"جهل و خوابناکی".
ذوق آب آسمان: لذت معرفت حق است.
مرکب همت سوی اسباب راند: یعنی به عوامل مادی و ظاهری چسبیده است و پروردگار (مسبب الاسباب) را نمی بیند.
( 3795) ما همه مرغابیانى هستیم که دریا زبان ما را مىداند. ( 3796) پس سلیمان چون دریا و ما چون مرغیم که براى همیشه در دریا سیر مىکنیم. ( 3797) تو بهمراهى سلیمان بدریا برو تا دریا چون داود با سلسله امواج کوچک خود صد گونه زره براى تو بسازد. ( 3798) سلیمانى که گفتم در پیش همه حاضر است ولى غفلت است که با سحر خود دیدهها را مىبندد. ( 3799) تا ما نادان و خواب آلوده و بىادب هستیم او در پیش ما بوده و ما از وى ملول هستیم . ( 3800) تشنهاى که نمىداند صداى رعد ابر بارانى ایجاد مىکند صداى رعد براى او درد سر مىآورد . ( 3801) چشمش دنبال آب جوى زمین بوده و از ذوق آب آسمانى بىخبر است . ( 3802) همت خویش را صرف اسباب نموده و بالطبع از مسبب مهجور مانده است .( 3803) کسى که بالعیان مسبب را ببیند کى بسببهاى جهان دل مىبندد . (- او از مسبب در یک روز آن قدر نجات و رستگارى و توفیق مىیابد.
مولانا میگوید: همهْ ما استعداد ادراک حقایق و اسرار الهی را داریم و پروردگار و آنها که با او پیوند دارند، زبان دل ما را میدانند. "بحر" درکلام مولانا آن مرتبهْ کمالی است که در آن، مردان حق، به حق واصل میشوند و چون در آن مرتبه، عاشق و معشوق و عشق، یک وجود مطلق بینهایت است، مولانا معتقد است با انسان کامل در این راه قدم بگذار تا دریا تو را بپذیرد. اگر با مردان کامل همره شوی، کاملان دیگر هم تو را میپذیرند. مولانا می گوید: در هر زمانهای و در هر جا مرد حق را میتوان یافت، اما پروردگار نمیخواهد که نااهلان آنها را ببینند. آنان که دیده معرفت دارند او را مىبینند، و به سوى او مىروند و به بحر دانش او مىپیوندند، اما آنان که توفیق شناسایى او را ندارند به علمهاى صورى قناعت کردهاند،مولانا ناآگاهان را به تشنهای مانند میکند که نیاز به آب دارند، اما فکر میکنند که آب فقط درجوی پیدا میشود. صدای رعد را میشنوند و نمیدانند که آب از ابرها فرو میریزد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |