|
( 1) اى ضیاء الحق حسام الدین بیار |
|
این سوم دفتر که سنّت شد سه بار |
|
||
|
( 2)بر گشا گنیجینه اسرار را |
|
در سوم دفتر بِهِل اَعذار را |
|
||
( 3)قُوَّتَت از قوّت حق میزهد |
|
نز عروقی کز حرارت میجهد |
||||
( 4)این چراغ شمس کو روشن بود |
|
نز فتیل و پنبه و روغن بود |
||||
( 5)سقف گردون کو چنین دائم بود |
|
نز طناب و اُستُنی قایم بود |
||||
( 6)قوت جبریل از مطبخ نبود |
|
بود از دیدار خَلاّقِ وجود |
||||
( 7)همچنان این قوت ابدال حق |
|
هم ز حق دان نه از طعام و از طبق |
||||
( 8)جسمشان را هم ز نور اسرشتهاند |
|
تا ز روح و از ملک بگذشتهاند |
سنّت: گفتار یا کردار یا تقریر پیغمبر (ص) است، و «تقریر» پذیرفتن گفتار یا کردار کسى است که در محضر او چیزى گوید یا کارى کند، و پیغمبر بر او خرده نگیرد. و معنى دیگر «سنت» استحباب است، مقابل وجوب. که در این بیت همین معنى مقصود است.
سه بار شدن سنّت: شارحان در شرح این جمله، از رسول (ص) روایتها آوردهاند. هفت روایت را مرحوم فروزانفر در احادیث مثنوى نوشته است.[1] بعض شارحان نوشتهاند پیغمبر (ص) با سه انگشت غذا مىخورد. روایتهاى دیگر، در همین معنى در این باره مىبینیم، و شاید نزدیکترین آنها به معنى آن در این بیت، همان روایت اخیر احادیث مثنوى است که رسول (ص) چون خواست وضو گیرد سه بار آب بر دو دست ریخت و سه بار مضمضه و استنشاق کرد.
اعذار: جمع عذر: بهانه. یا (به کسر همزه) عذر آوردن،
عذرها را به یک سو نهادن: گویا اشاره به این است که حسام الدین از بیمارى شکایت داشته و با ضعیفى مزاج و کم شدن نیرو، ویا به علت فوت همسرش وضعیت روحی مناسبی نداشته و نمىتوانسته است همچنان به کار نوشتن مشغول باشد.
مولانا با سرودن این بیتها از یک سو مىخواهد او را دل دارى دهد و بر سر کار آورد، و از سوى دیگر به مریدان بگوید حسام الدین همچون دیگر مردمان نیست که مزاج او با عاملهاى طبیعى نیرو گیرد و با بیمارىها از کار بیفتد. دیگر مزاجها از عنصرها ترکیب شده است، اما مزاج حسام الدین چون آن مزاجها نیست. سپس تلویحاً مىگوید مردمِ عادى قدرت درک مقام او را ندارند.
زهیدن: زاییدن، متولّد شدن، پدید آمدن.
از حرارت جهیدن: حرارتى که از رگ قلب به همه تن مىرسد.
اُستُن: ستون.
قائم: ایستاده. مضمون بیت برگرفته از قرآن کریم است اَللَّهُ اَلَّذِی رَفَعَ اَلسَّمواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها: خدایى که بر افراشت آسمانها را بىستونى که ببینیدش.[2]
قوّت جبریل: اشاره دارد به آیه شریفه :« ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی اَلْعَرْشِ مَکِینٍ: نیرومندى جاى گرفته به درگاه صاحب عرش.»[3] و نیز آیه شریفهْ: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ اَلْقُوى.»[4] از «شدید القوى» مقصود جبرئیل است.
ابدال: آفرینشِ اولیاى حق که مولانا از آنان به «ابدال» تعبیر کرده است از نور حق تعالى است، چنان که در جاى دیگر فرموده است:
بنهد اندر روى دیگر نور خود که ببیند نیم شب هر نیک و بد
یوسف و موسى ز حق بردند نور در رخ و رخسار و در ذاتُ الصُّدور
3058- 3057/ د / 6
جسمشان مشکات دان دلشان زُجاج تافته بر عرش و افلاک این سراج
نورشان حیرانِ این نور آمده چون ستاره زین ضُحَى فانى شده
3070- 3069 / د /6
آنان چون جسم را رها کرده و جان شدهاند، سراپا نورند. قوت جسمانىشان به نیروى ربّانى مبدّل گردیده است.
از پاى تا به سر همه نور خدا شود در راه ذُو الجلال چو بىپا و سر شوى
(حافظ)
طَبَق: خوانى گرد ساخته از چوب یا دیگر چیز که به جاى سفره، خوردنى در آن مىنهند و نزد مهمان مىآورند.
روح: جبریل است. (تبیان) و گفتهاند دستهاى از فرشتگاناند. (کشف الاسرار)
( 1) اى ضیاء الحق سومین دفتر را پیش آر که رسم و طریقه ما بمرحله سوم رسید. ( 2) عذرها را کنار گذاشته در دفتر سوم گنجینه اسرار را بگشاى. ( 3) جوشش چشمه نیروى تو از سرچشمه نیروى حق است نه از عروقى که بر اثر حرارت غریزیه مىجهد و حیات حیوانى را تأمین مىکند. ( 4) این چراغ شمس که روشن است از فتیله و روغن نیست. ( 5) این سقف گردون که باثبات دائمى بالاى سر ما است بوسیله طناب و ستون بر پا نشده. ( 6) نیروى جبرئیل از خوراکى نبود بلکه از دیدار جمال خداوندى بود. ( 7) و همچنین این نیروى ابدال حق نیز از حق به آنها مىرسد نه از طعام و طبق. ( 8) جسم آنها را هم از نور سرشتهاند این است که از روح و از شیطان پیش افتادهاند.
[1] - احادیث مثنوى (ص 71- 72)
[2] - (سوره رعد،آیه 2)
[3] - (سوره تکویر،آیه 20)
[4] - (سوره نجم،آیه 5)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |