( 36)آکل و مأکول را حلق است و نای |
|
غالب و مغلوب را عقل است و رای |
||||
( 37)حلق بخشید او عصای عدل را |
|
خورد آن چندان عصا و حبل را |
||||
( 38)واندرو افزون نشد زآن جمله اکل |
|
زآنکه حیوانی نبودش اکل و شکل |
||||
|
( 39)مر یقین را چون عصا هم حلق داد |
|
تا بخورد او هر خیالی را که زاد |
|
||
( 40)پس معانی را چو اعیان حلقهاست |
|
رازق حلق معانی هم خداست |
||||
( 41)پس ز مه تا ماهی هیچ از خلق نیست |
|
که بهجذب مایه او را حلق نیست |
غالب و مغلوب: چنان که در بیتهاى گذشته فرمود همه موجودات جهان آکل و مأکولاند، در این بیتها به این نکته اشارت مىکند که خوردن و خورده شدن تنها در جسم و جسمانى نیست. آن که نصیبى عقلانى از خدا یافته، با عقل و تدبیر ضعیفتر را مغلوب مىکند.
عصاى عدل: اشاره است به عصاى موسى (ع)، و «عدل» از آن جهت که سحر ساحران را باطل ساخت و با این کار جمعى را از گمراهى رهاند. و[اشاره بمضمون آیه واقعه در سوره شعرا که مىفرماید:« فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ اَلْغالِبُونَ فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ» یعنى ساحران ریسمانها و عصاهاى خود را افکندند و گفتند بعزت فرعون البته ما غالب هستیم پس از آن موسى عصاى خود را افکند که ناگاه آن چه که سحره به تزویر کرده بودند فرو برد][1]
حَبل: ریسمان.
معانى: جمع معنى: آن چه به عقل درک آن توان کرد، آن چه به حس درنیاید.
اعیان: جمع عین: جسمانىها.
جذب مایه: کنایه از خوراک، آن چه قوام هر آفریده بدوست خواه مادى باشد خواه معنوى.
( 36) آکل و مأکول حلق و ناى دارند و غالب و مغلوب عقل و رأى دارند. ( 37) خداوند بعصاى موسى حلق بخشید تا چندین عصا و ریسمان سحره را خورد. ( 38) ولى از آن همه خوردن چیزى بر جثه او افزوده نشد زیرا که خوراک و شکل او حیوانى نبود. ( 39) خداى تعالى یقین را هم مثل عصا حلق داده که هر خیالى را که پیدا شود مىخورد. ( 40) پس معانى هم مثل موجودات خارجى حلقها دارند و روزى آنها را هم خدا مىدهد. ( 41) پس از ماه تا ماهى خلقى نیست که براى جذب مایه و غذا حلق نداشته باشد .
پدیدههای خلقت همه «آکل ومأکول»اند و همه گلویی دارند که از طریق آن میخورند. و آنکه میخورد و آنکه خورده میشود و «مغلوب» است، خِرَد و تفکری در حدّ زندگی اینجهانی دارند. مولانا این موضوع را تعمیم میدهد و امور باطنی و حالات درونی را هم مشمول این قانون میداند و میگوید: معجزهْ موسی و اینکه عصای او اژدها شد و ماران ساحران فرعون را خورد، یک خوردن مادی و مانند خوردن جانوران و انسانها نبود و به همین دلیل حجم عصای موسی از خوردن «افزون نشد» حتی یقین انسان و مسائل روحی ـ روانی انسان هم این چنیناند. مرتبه یقین هم در سیر الیالله هر خیالی را میخورد و نابود میکند و شک و ظن را از دل انسان دور میگرداند. حقتعالی به یقین نیز همانند عصای موسی، حلق و گلویی بخشیده تا هر خیال یاوهای را که در قلب پدید میآید ببلعد. پس در سیرالیالله یقینی که از اهل دل حاصل میگردد شک و ظن را از دل سالک دور میگرداند. «معانی» ـ یعنی امور باطنیـ و حالات درونی هم «حلق» دارد و روزیِ این حلق، مادی نیست. پس به طور کلی و فراگیر از «مَه تا ماهی»، یعنی تمام مراتب خلقت، از بالاترین تا پایینترین، همه مخلوقات و حتی پدیدههای روحانی و نامریی، مناسب با خلقت خود حلقی دارند و مایه و غذایی میخورند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |