( 62)جنس چیزی چون ندید ادراکاو |
|
نشنود ادراک منکرناک او |
( 63)همچنانکه خلق عام اندر جهان |
|
زان جهان ابدال میگویندشان |
( 64)کین جهان چاهیست بس تاریک و تنگ |
|
هست بیرون عالمی بی بو و رنگ |
( 65)هیچ در گوش کسی زیشان نرفت |
|
کین طمع، آمد حجاب ژرف و زفت |
( 66)گوش را بندد طمع از استماع |
|
چشم را بندد غرض از اطلاع |
( 67)همچنانکه آن جنین را طمع خون |
|
کان غذای اوست در اوطان دون |
( 68)از حدیث این جهان محجوب کرد |
|
غیر خون او مینداند چاشت خورد |
ادراک منکرناک: یعنی ادراک انسان کور نمی پذیرد که چنان چیزی هست
عالم بىبو و رنگ: یعنی عاری از صفات مادی و این جهانی، یا بیرون از تعینات عالم خاک. کنایه از جهان نامحدود، مقابل جهان محسوس.
باز هستىِّ جهان حسّ و رنگ تنگتر آمد که زندانى است تنگ
علّت تنگى است ترکیب و عدد جانب ترکیب حسها مىکشد
ز آن سوى حس عالم توحید دان گر یکى خواهى بدان جانب بران
3099- 3097/ د / 1
طمع: میل به دنیا و منافع دنیایی است که مانع شناخت حق است.
چشم را بندد غرض...: حُبُّکَ الشَّیْءَ یُعمِى و یُصِمّ.
اوطان دون: وطنهای پست ، کنایه از رَحِم مادر.
او را از حدیث این جهان محجوب کرد: یعنی «طمع خون» نگذاشت که آنچه را درباره این جهان شنیده بود، باور کند.
چاشت خَورد: ناشتایى.
( 62) او تا جنس چیزى را ندیده باشد ادراک او طبعاً منکر است این سخنان را نمىشنود . ( 63) چنان که بعموم مردم این جهان پیمبران و ابدال از آن جهان سخن مىگویند . ( 64) و مىگویند این جهان چاه تنگ و تاریکى است و در خارج از این جهان عالمى هست وسیع و بىرنگ و بو . ( 65) ولى این سخنان بگوش کسى فرو نمىرود و حجاب آنها از قبول این سخنان طمع است که حجابى بس ضخیم و بزرگ است . ( 66) طمع گوش را از شنوائى و چشم را از نگاه کردن منع مىکند. ( 67) همچنان که آن جنین را طمع خون خوردن که در آن وطن اولیه پست خوراک لذیذ او است. ( 68) از خبر این جهان محجوب کرده و خون را محبوب او نموده. (- و طمع چشیدن این زندگانى دروغى از حیات راستى و حقیقى دورت کرده است. (- پس خوب ملتفت باش که طمع تو را کور مىکند و راه یقین را بر تو مىبندد. (- طمع حق را باطل جلوه داده و صد گونه کورى در تو ایجاد مىکند. (- پس چون مردمان راست از طمع بیزار شو تا پا بر سر آن آستان نهى. (- و چون بان بارگاه رسیدى از غم و شادى قدم بیرون نهاده و خلاص خواهى شد. (- چشم جانت روشن و حق بین شده ظلمت کفر زایل گشته چشمت روشنى دینى پیدا خواهد کرد.(- پس پند پیران را بجان و دل بشنو تا از خوف رها شده و در وادى امن و امان قدم بگذارى.
صحبت از نبودن تصویر اشیاء در ذهن نابینایان بود. انسان کور از آنچه ما میگوییم مشابه و همانندی ندیده است؛ بنابراین وجود چنان چیزی را نمیپذیرد. مردم ناآگاه در برابر حقایق الهی همین حالت را دارند. اولیای الهی به آنها توصیه میکنند که این جهان با همه آب و رنگش، چاهی بیش نیست و نباید بدان وابسته شد. امّا این کلمات در گوش آنان نفوذ نمیکند.چنان که اگر کودکى را که در رحم مادر به سر مىبرد، از جهان بیرون چیزى گویند به انکار بر مىخیزد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |