( 113)گرز عزرائیل را بنگر اثر |
|
گر نبینی چوب و آهن در صور |
( 114)هم به صورت مینماید گه گهی |
|
زان همان رنجور باشد آگهی |
( 115)گوید آن رنجور ای یاران من |
|
چیست این شمشیر بر ساران من؟ |
( 116)ما نمیبینیم باشد این خیال |
|
چه خیال است اینکه این هست ارتحال |
( 117)چه خیال است اینکه این چرخ نگون |
|
از نهیب این خیالی شد کنون |
( 118)گرزها و تیغها محسوس شد |
|
پیش بیمار و سرش منکوس شد |
( 119)او همیبیند که آن از بهر اوست |
|
چشم دشمن بسته زآن و چشم دوست |
( 120)حرص دنیا رفت و چشمش تیز شد |
|
چشم او روشن گه خونریز شد |
( 121)مرغ بیهنگام شد آن چشم او |
|
از نتیجه کبر او و خشم او |
( 122)سر بریدن واجب آید مرغ را |
|
کو بهغیر وقت جنباند درا |
اثر آن را بنگر: یعنی مرگ یک هشدار و نهیب الهی است.
ساران: سر.
گفت من در تو چنان فانى شدم که پُرم از تو ز ساران تا قدم
2022 /د5
اِرتِحال: رخت بر بستن، مردن.
مَنکُوس: به معنای سرنگون، فروهشته است .
چشم تیز شدن: کنایه از حقیقت را دیدن.
خون ریز: خونریزى، کنایه از مردن.
گه خونریز: به معنای هنگام مرگ است،اشاره به آیه واقعه در سوره ق که مىفرماید: فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ اَلْیَوْمَ حَدِیدٌ : یعنى امروز حجاب از دیده تو برداشتیم پس امروز چشم تو بسى تیز بین است.[1]
مرغ بىهنگام: مرغ که بى وقت خواند.
دَرا: زنگ.
دراجنبانیدن: کنایه از آواز دادن.
( 113) از گرز عزرائیل اگر صورت گرز و چوب و آهن نبینى اثرش را ببین. ( 114) گاهى بصورت آشکار مىشود که آن را فقط همان رنجور مختصرى مىبیند. ( 115) و به اطرافیان خود مىگوید این شمشیر چیست بالاى سر من؟. ( 116) چون کسى از اطرافیان رنجور آن را نمىبیند مىگویند این خیال است و گرنه ما چرا نمىبینیم این چه خیالى است که رنجور را از این عالم مىبرد؟. ( 117) این چه قسم خیالى است که گردون از نهیب آن خیالى شده و از نظر محو مىگردد. ( 118) شمشیرها و گرزها براى بیمار محسوس شده و بر اثر آنها سر بیمار بپائین متمایل گردید. ( 119) او مىبیند که این گرز و شمشیر فقط براى او بوده دیگران از دوست و دشمن چشمانشان از دیدن آن محروم است. ( 120) اکنون حرص دنیا رفته و چشمش تیز گردیده و روشن مىبیند که گرزها چه اثرى کرده و چگونه خونریزى نموده. ( 121) چشمش بر اثر کبر و خشم او مرغ بىهنگام گردیده و وقتى باز شده که وقت گذشته است. ( 122) البته مرغى که بىهنگام بخواند باید سرش بریده شود.
یک نمونه دیگر از عوامل قدرت، مرگ یا عزرائیل است. مولانا میگوید: گرز او چوبی یا آهنی نیست. آن چنان سایهْ مرگ برای وابستگان به مظاهر اینجهانی، سخت و دشوار است که ممکن است چرخ هم ازحملهْ مرگ مانند خیال محو شود. بیمار محتضر گاهی جلوههای قدرت حق را در حال احتضار میبیند که سرش پایین میافتد. محتضر چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند. مضمون بیت مشابه آیهْ شریفه سوره «ق» است: به او خطاب میشود، تو از این لحظه و این هنگام غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملاً تیزبین است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |