( 189)آن یکی الله میگفتی شبی |
|
تا که شیرین میشد از ذکرش لبی |
( 190)گفت شیطان آخر ای بسیارگو |
|
این همه الله را لبیک کو |
( 191)مینیاید یک جواب از پیش تخت |
|
چند الله میزنی با روی سخت |
( 192)او شکسته دل شد و بنهاد سر |
|
دید در خواب او خضر را در خضر |
( 193)گفت هین از ذکر چون وا ماندهای |
|
چون پشیمانی از آن کشخواندهای |
( 194)گفت لبیکم نمیآید جواب |
|
زان همیترسم که باشم رد باب |
( 195)گفت آن الله تو لبیک ماست |
|
و آن نیاز و درد و سوزت پیکماست |
( 196)حیلهها و چارهجوییهای تو |
|
جذب ما بود و گشاد این پای تو |
( 197)ترس و عشق تو کمند لطف ماست |
|
زیر هر یا رب تو لبیکهاست |
پیش تخت: کنایه از درگاه حضرت ربّ العِزَّه.
روى سخت: یعنی با سماجت و پررویی.
خضر: همان معلم حضرت موسی× و ساقی آب حیات است
خُضَر: جمع خضرة: یعنی سبزه، سبزهزار.
از آن کش خواندهای: یعنی ازآنرو که خدا را خواندهای.
رَدّ باب: رانده از در، مردود درگاه حق.حضور دل و روى آوردن به درگاه حق نشانه قبول است و دعا و نیاز نشانه اجابت.
هست لبّیکى که نتوانى شنید لیک سر تا پاى بتوانى چشید
1191/ د / 2
لبیک ما: یعنی لبیک خدا.
جذب ما بود: اشاره به این معناست که تا کششی از جانب حق نباشد، کوشش بنده به وصال نمیانجامد.
( 189) شبى یک نفر نام اللَّه بر زبان مىآورد تا از ذکر این نام مبارک لبش شیرین گردد . ( 190) شیطان باو گفت اى سخت رو خاموش باش چقدر اللَّه مىگویى اى پر حرف این همه اللَّه گفتى کو یک لبیک که در جواب گفته شود . ( 191) چقدر پر روئى کرده اللَّه مىگویى در صورتى که یک جواب از طرف او نمىآید . ( 192) او دل شکسته شده بخواب رفت در خواب در حالت بسط و انبساط حضرت خضر را دید . ( 193) که باو مىگوید هان چرا از ذکر مانده و از آن چه خواندهاى پشیمانى؟ ( 194) گفت در جوابم لبیک نمىآید و مىترسم که از درگاه خدا مردود شده باشم . ( 195) حضرت خضر گفت که خدا بمن امر فرمود که برو باو بگو همان اللَّه گفتن تو لبیک ما است و آن نیاز و سوز دلى که تو دارى از طرف ما آمده و فرستاده ما است (- مگر نه این است که من تو را بکار واداشته و مشغول ذکرت کردهام؟ ( 196) حیلهها و چاره جوییهاى تو همان جذب ما بود و همان کشش ما بود که پاى تو را گشوده بطرف ما رهسپار نموده . ( 197) لطف ما است که بصورت ترس و عشق در دل تو جلوه گر شده و در یا رب گفتن تو لبیکها وجود دارد .
میبدى (ذیل آیه 54، سوره اعراف) از پیر هرات چنین آورده است: «پروردگار گوید دوست دارم که بنده بنالد و در من زارد. «أنینُ المذنِبِینَ أحَبُّ إِلَیَّ مِن زَجَلِ المُسَبِحِینَ.» [1] قرآن کریم بارها از بندگان خواسته است، به درگاه حق دعا کنند و فرموده است مرا بخوانید تا از شما بپذیرم. آن را که صدق و اخلاصى باشد، خدایش پاسخ دهد، و آن را که چنین نباشد، دل وى تاریک شود و بود که در این حال حق تعالى بر نعمت او بیفزاید که فرمود: وَ لا یَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ: آنان که کافر شدند مپندارند مهلتى که بدانها مىدهیم بر ایشان نیک است. آنان را مهلت مىدهیم تا بر گناهان بیفزایند و برایشان عذابى خوار کننده است.[2]
مولانا در جایی دیگر از مثنوی میگوید: اینکه پروردگار راه دعا را بر ما میگشاید، جواب او به دعای ماست؛ دراینجا این مضمون را روشنتر و بازتر بیان میکند. خضر چون مرد واصل به حق است، از جانب حق پاسخ میدهد. تا کششی از جانب حق نباشد، کوشش بنده به وصال نمیانجامد. نکته ظریفتر آن که، اگر کشش الهی و جذبه حق نباشد، حال دعایی وجود ندارد. مولانا میگوید: ترس از خدا و عشق به خدا، هر دو کششی از جانب حق هستند و خدا به دعا و زاری مرد حق همواره پاسخ میدهد. «یا ربی زو شصت لبیک از خدا».
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |