( 198)جان جاهل زین دعا جز دور نیست |
|
زآن که یا رب گفتنش دستور نیست |
||
( 199)بر دهان و بر دلش قفل است و بند |
|
تا ننالد با خدا وقت گزند |
||
( 200)داد مر فرعون را صد ملک و مال |
|
تا بکرد او دعوی عز و جلال |
||
( 201)در همه عمرش ندید او درد سر |
|
تا ننالد سوی حق آن بدگهر |
||
( 202)داد او را جمله ملک این جهان |
|
حق ندادش درد و رنج و اندهان |
||
( 203)درد آمد بهتر از ملک جهان |
|
تا بخوانی مر خدا را در نهان |
||
( 204)خواندن بی درد از افسردگیست |
|
خواندن با درد از دل بردگیست |
||
( 205)آن کشیدن زیر لب آواز را |
|
یاد کردن مبدا و آغاز را |
||
( 206)آن شده آواز صافی و حزین |
|
ای خدا وی مستغاث و ای معین |
||
( 207) ناله سگ در رهش بىجذبه نیست |
|
ز آن که هر راغب اسیر ره زنى است |
||
( 208) چون سگ کهفى که از مردار رست |
|
بر سر خوان شهنشاهان نشست |
||
( 209) تا قیامت مىخورد او پیش غار |
|
آب رحمت عارفانه بىتغار |
||
( 210) اى بسا سگ پوست کو را نام نیست |
|
لیک اندر پرده بىآن جام نیست |
درد: معنى لغوى آن معلوم است، اما در اصطلاح، آزردگى و رنج است از نرسیدن به مطلوب. نیز تاثیر حالتى که از محبوب آشکار شود و محب طاقت تحمل آن را نداشته باشد.[1]
دل بُردگى: مجذوب شدن، عشق.
زیر لب آواز کشیدن: در نهان خدا را با زارى خواندن، چنان که در قرآن کریم است اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً.[2]
مبدأ و آغاز: کنایه از خداوخد متعال است.
ناله سگ...: شارحان در توضیح این بیت تا اندازهاى به تکلّف رفتهاند: هر کس چیزى را جز خدا جوید، اسیر خواهش خویش است و آن چیز همچون راه زن در کمین اوست و از جست و جوى خدا بازش مىدارد مگر آن که خدا او را نجات دهد و به سوى خود کشد، و گر نه هرگز نمىتواند از مردار (جسم) خود بگریزد.
این توضیح در جاى خود درست است، اما به نظر مىرسد مولانا در سرودن این بیت بیشتر به سخن جنید توجه داشته است: «نقل است که شبى با مریدى در راه مىرفت سگى بانگ کرد. جنید گفت: لبّیک. لبّیک. مرید گفت: این چه حال است؟ گفت: قُوَّت وَ دَمدَمه سگ از قهر حق تعالى دیدم و آواز او از قدرت حق تعالى شنیدم و سگ را در میانه ندیدم. لاجرم لبّیک جواب دادم.»[3]
جَذبَه: کشش.
رَهزَن: در محاوره به معنى دزد و کسى که راه را بر مسافر بندد، لیکن در این بیت معنى دیگر دارد: آن که یا آن چه کسى را از مطلوب باز دارد.
سگ کهف: داستان آن در سوره مبارکه کهف و تفسیرها آمده است.
از مردار رستن: کنایه از حیوانى در آمدن.
بر سر خوان شهنشاهان نشستن: همنشین اولیاى خدا شدن. «و با سگ اصحاب الکهف آن همه کرامت کند که با دوستان خود فرا راه خود دارد.»[4]
پیش غار: چنان که در قرآن کریم است«وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصِیدِ »: و سگ آنان گسترده است دو ذراع خود را بر در غار.[5]
سگ پوست: کنایه از آن که ظاهرى ژنده دارد، آن که مردم خوارش انگارند.
جام: کنایه از عنایت حق تعالى.
( 198) جان جاهل از خواندن خداوند دور است براى اینکه باو اجازه یا رب گفتن داده نشده . ( 199) بر لب و دهانش قفل و بند گذاشته شده است که در موقع سختى در درگاه خدا ناله نکند . ( 200) بفرعون صدها ملک و مال داد تا جایى که دعوى عزت و جلالت نمود. ( 201) و در همه عمرش حتى سرش درد نگرفت براى اینکه خدا را نخواند. ( 202) خداوند تمام ملک جهان را باو داد و هیچ درد و رنج و اندوه باو نداد . ( 203) بلى درد بهتر از ملک جهان است چرا که او باعث آن مىگردد که خدا را بخوانى . ( 204) بدون درد دعا کردن از افسردگى و برودت است و خواندن حق با درد از دل بردگى و جذب حق است . ( 205) آن زیر لب زمزمهها کردن و بیاد مبدأ بودن. ( 206) و با صداهاى حزین و بىغش دعا کردن که اى خداى یار بىیاران اى فریادرس جز با جذب حق نیست.( 207) حتى ناله سگ در این راه بىجذبه نیست زیرا که هر کس که بخواهد رو بخدا رود اسیر مانعى است که آن مانع جز بجذب حق مرتفع نخواهد شد. ( 208) چون سگ اصحاب کهف که از مردار بودن رها شده و در سر خوان شهنشهان نشست. ( 209) و او در پیش غار تا قیامت عارفانه آب رحمت مىخورد. ( 210) اى بسا آنان که پوست سگ دارند و نامى از آنها در میان نیست ولى در پرده از همان جام به آنان دادهاند.
مولانا می گوید: توجه به حق، نیازمند کششی از جانب اوست. روح و روان انسان نادان از حقیقت این نیایش به دور است، زیرا نادان مجاز به ذکر حق نیست؛ البته چون معرفت ندارد، نمیتواند نیایش کند. بر دهان و قلب انسان نادان، قفلی از هوا و حماقت نهاده شده تا به هنگام اضطرار و گزند به درگاه خدا ناله سر ندهد. این مطلب اشاره دارد به آیه شریفه سوره بقره که:«خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ»: خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پردهاى افکنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.[6] همچنین مولانا براین باور است که: شکوه و قدرت فرعون نیز قهر الهی است، چون اشتغال به دنیا، او را از توجه به حق بازداشت. او در سراسر زندگی به هیچ گرفتاری و یا درد سری مبتلا نشد تا مبادا به درگاه الهی ناله سردهد.
چکیده مطلب این که: هر انسانی بر حسب استعداد و اندازه کمال خود در پى چیزى است. بعضى دنیا را خواهاناند و در پى به دست آوردن آن تلاش می کنند، و بعضى دیگر خدا را می جویند و شب و روز به یاد حضرت دوست ونام او بر زبان دارند. دل هر دسته را دلبرى برده و آنان را اسیر خود کرده. آن سالک را که سعادت یار باشد پى مردان خدا گیرد و مجاهدت ورزد و از دنیا کمترین تأثیر نپذیرد. حق تعالى داستان سگى را که همراه مؤمنان رفت، در قرآن کریم آورد و روز و شب مسلمانان در قرآن آن سگ را یاد کنند. پس سالکى که در پى اولیاى حق رود به چه مقامى خواهد رسید؟
[1] - (فرهنگ مصطلحات عرفاء، ص 180)
[2] - (سوره اعراف،آیه 55)
[3] - (تذکرة الأولیاء، ص 427)
[4] - (کشف الاسرار، ج 5، ص 671)
[5] - (سوره کهف،آیه 18)
[6] - سوره بقره، آیه 7
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |