( 211)جان بده از بهر این جام ای پسر |
|
بی جهاد و صبر کی باشد ظفر |
( 212)صبر کردن بهر این نبود حرج |
|
صبر کن کالصبر مفتاح الفرج |
( 213)زین کمین بی صبر و حزمی کس نرست |
|
حزم را خود صبر آمد پا و دست |
( 214)حزم کن از خورد کین زهرین گیاست |
|
حزم کردن زور و نور انبیاست |
( 215)کاه باشد کو به هر بادی جهد |
|
کوه کی مر باد را وزنی نهد |
( 216)هر طرف غولی همیخواند تو را |
|
کای برادر راه خواهی هین بیا |
( 217)ره نمایم همرهت باشم رفیق |
|
من قلاووزم درین راه دقیق |
( 218)نه قلاوزست و نه ره داند او |
|
یوسفا کم رو سوی آن گرگخو |
این جام: منظور عنایت حضرت حق است که با جهاد وصبر به دست می آید.
حَرَج: سختى.
الصَّبرُ مِفتاحُ الفَرج: شکیبایى کلید گشایش است.
زین کمین: یعنی از این خطر وگرفتاری زندگی مادی وکمین کرده نفس برای گمراهی ما.
زهرین گیا: استعاره از مال دنیا.
لیک زین شیرین گیاى زهرمند ترک کن تا چند روزى مىچرند
1074/ د / 4
هر طرف غولى همىخواند: «غول» عوامل فریبنده بیرونی، که تو را به سوی خود میخواند و با عنوان زیبای، برادر! مقصد تو اینجاست، تو را میفریبند.
قلاووز: یعنی پیشتاز و راهنما، و محافظ و همراه .
یوسفا کم رو سوی آن گرگخو: اشاره به آیه 11 سوره یوسف است که برادرانش او را به چاه افکندند و گرگ او را نربود؛ این برادران خوی گرگ داشتند.
( 211) براى بدست آوردن آن جام جان نثار کن و کوشش نما چرا که بدون جهد و ایستادگى رسیدن بمطلوب ممکن نیست. ( 212) صبر و ثبات براى این مقصود مشکل نیست صبر کن که صبر کلید گشایش است . ( 213) از این کمینگاه کسى بدون صبر و هشیارى در کار نرسته حزم و هشیارى هم دست و پایش صبر و تأمل است . ( 214) از خوردن خود دارى کن که این گیاه زهر آلوده است هشیارى و حزم نور و زور انبیا است . ( 215) کاه است که بهر بادى حرکت مىکند کوه کى بباد اهمیت مىدهد . ( 216) از هر طرف غولى ترا دعوت کرده مىگوید برادر اگر راه مىخواهى اینجا بیا . ( 217) من راهنما هستم رفیق و همراه تو خواهم بود من پیش قراول این راه پر خطر هستم . ( 218) او نه پیش قراول است و نه راه مىشناسد اى یوسف بطرف این گرگ صفت نرو .
ای پسر معنوی! در راه به دست آوردن الطاف ربّانی باید جان ببازی؛ یعنی از انانیت خود بگذری. آیا پیروزی بدون پیکار و شکیبایی حاصل میشود؟! برای کسب جام رحمت حق و عنایت الهی، جهاد با نفس و صبر بر دشواریهای سلوک در راه حق و شکوه نکردن از شروط، لازم است. از کمین نفس اماره، کسی بدون جهاد و کوشش مستمر و صبر و دوراندیشی، به سلامت نرست. مولانا در کنار صبر، «حزم» را نیز میافزاید که به معنای احتیاط و دوراندیشی و در نتیجه، دورماندن از فریب نفس است. او میگوید: حزم این است که بهرههای مادی زندگی را با شکّ و تردید نگاه کنی که مبادا این گیاه سمّی باشد؛ باید در برابر هوای نفس مانند کوه پایدار و مقاوم باشی. «غول» عوامل فریبنده بیرونی، که تو را به سوی خود میخواند و با عنوان زیبای، برادر! مقصد تو اینجاست، تو را میفریبند. این فریبکاران به ظاهر دم از ارشاد و خیرخواهی و راهدانی میزنند؛ اما در باطن گمراه کنندهاند. عواملی که خود را «قلاووز» یعنی پیشتاز و راهنما، و محافظ و همراه معرفی میکنند، رهزنان دین و ایمان تواند، نه خیرخواه تو. ای یوسف صفت! نزد حرامیان گرگ صفت، کمتر برو. در راه حق نیز کسانی هستند که ما را بدینگونه در چاه میاندازند.
به راستی آن کس که اللَّه گوید و استقامت وپایداری ورزد، وسوسه شیطان هرگز نتواند او را به کژراهه برد، چرا که «اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائکَةُ ألاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أبْشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتِى کُنتُم تُوعَدُونَ.»[1] و آن که دم بدم شیطانش به سویى کشاند، پر کاهى را در مسیر باد ماند. على (ع) در باره آنان فرمود: «هَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ کُلّ ناعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلّ رِیحٍ: فرومایگانى رونده به چپ و راست که در هم آمیزند و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند.»[2] هر دم شیطانشان به دنیا بفریبد و پى آن روند که زیبنده او نیست.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |