( 230)حزم آن باشد که چون دعوت کنند |
|
تو نگویی مست و خواهان منند |
( 231)دعوت ایشان صفیر مرغ دان |
|
که کند صیاد در مکمن نهان |
( 232)مرغ مرده پیش بنهاده که این |
|
میکند این بانگ و آواز و حنین |
( 233)مرغ پندارد که جنس اوست او |
|
جمع آید بر دردشان پوست او |
( 234)جز مگر مرغی که حزمش داد حق |
|
تا نگردد گیج آن دانه و ملق |
( 235)هست بیحزمی پشیمانی یقین |
|
بشنو این افسانه را در شرح این |
صفیر مرغ: بانگى که شکارچیان همچون آواز مرغ بر آرند تا مرغ را به سوى خود آرند.
مرغی که حزمش داد حق: انسانی است که اسیر خواهشهای نفسانی و مزایای دنیایی نمیشود.
مَلَق: یعنی چاپلوسی.
( 230) حزم و احتیاط تو اینست که چون تو را دعوت کنند تو تصور نکنى که خواهان تو بوده و مست محبت تو هستند . ( 231) دعوت آنها مثل صفیر مرغى است که صیاد در کمینگاه پنهان کرده . ( 232) مرغ مردهاى در جلو نهاده که این مرغ صدا مىکند . ( 233) تا مرغ گمان کند که هم جنس او صدایش مىزند و باین خیال مرغان گرد کمینگاه جمع شوند و صیاد گرفته پوست آنها را بکند . ( 234) فقط مرغى سالم مىماند که خداى تعالى باو حزم و هشیارى کرامت فرموده تا بوسیله آن از دانهاى که ظاهر آن دوستى است گیج نشده و بدام نیفتد.
برخورد محتاطانه با مزایای دنیا، در راستای تصفیه روح و تزکیه نفس، امری است حیاتی. مولانا این امر را «حزم و دوراندیشی» مینامد و میگوید: دعوت اهل دنیا مثل صدای صیادی است که از پرندگان تقلید میکند و خود پنهان میشود تا آنها به هوای این صدای آشنا به سوی او بیایند. بدون شک، نداشتن دوراندیشی و زیرکی پشیمانی به دنبال میآورد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |