( 323) حق تعالى فخر آورد از وفا |
|
گفت مَن أوفَى بِعَهدٍ غَیرَنا |
( 324) بىوفایى دان وفا با رَدِّ حق |
|
بر حقوقِ حق ندارد کس سَبَق |
( 325) حقّ مادر بعد از آن شد کآن کریم |
|
کرد او را از جَنین تو غریم |
( 326) صورتى کردت درون جسمِ او |
|
داد در حملش و را آرام و خو |
( 327) همچو جزو متّصل دید او تو را |
|
متّصل را کرد تدبیرش جدا |
( 328) حق هزاران صنعت و فن ساخته است |
|
تا که مادر بر تو مهر انداخته است |
( 329) پس حقِ حق سابق از مادر بود |
|
هر که آن حق را نداند خر بود |
( 330) آن که مادر آفرید و ضرع و شیر |
|
با پدر کردش قرین آن خود مگیر |
من أوفى: برگرفته از قرآن کریم است وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اَللَّهِ چه کسى وفا کنندهتر است از خدا به عهد خود.[1]
رد حق: بعض شارحان این ترکیب را به معنى مردود حق گرفتهاند، لیکن با توجه به نیم بیت دوم روشن است که معنى «رد حق» رد حق، یا ادا نکردن حق حق است. اگر حق حق را رد کنى (نپردازى) بىوفایى، هر چند حق مادر را هم ادا کنى، چرا که حق حق بر همه حقها مقدم است.
سبق: پیشى.
غریم: وام خواه، دارای حق، مادر به دلیل تحمل ِبار جنین برگردن فرزند حق همشیگی دارد.
صورتى کردت...: گرفته از قرآن کریم است «هُوَ اَلَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی اَلْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ» اوست که نقش مىبندد شما را در زهدانها آن سان که خواهد.[2]
آرام وخو: یعنی تحمل وبردباری.
او: مادر است که فرزند را مثل پاره تن خود می بیند.
تدبیرش: یعنی تدبیر پروردگار.
صنعت وفن: یعنی تدبیرها ومقدمات...
ضرع: پستان.
( 323) خداى تعالى وفا را فخر تلقى کرده مىفرماید« مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اَللَّهِ» چه کسی است که بعهد خود وفادارتر از خداوند باشد. ( 324) وفادارى با کسى که مردود حق است بىوفاییست چرا که بر حقوق حق کسى پیشى نگرفته. ( 325) مادر بر تو وقتى حق پیدا کرد که خداوند از جنین تو او را وامدار ساخت. ( 326) تو را در درون او صورت بخشیده و او را بحمل تو توانا ساخت. ( 327) او ترا یک جزء متصل بخود پنداشت و تدبیر خداوند همان متصل را از وى جدا نمود. ( 328) خداوند هزاران صنعت و تدبیر بکار برده تا مادر نسبت بتو مهر و محبت پیدا کرده. ( 329) پس حق خداوند بیش از حق مادر است و هر کس متوجه آن حق نباشد خر و نفهم است. ( 330) بکسى متوجه باش که مادر آفریده و باو پستان و شیر کرامت فرموده و با پدر قرین ساخته است.
وفای به عهد آن قدر اهمیّت دارد که پروردگار هم به آن فخر می کند.مولانا به آیهْ شریفهْ: چه کسی از خدا به عهد خود وفادارتر است؟ اما با آنها که مردود حق اند وفا دار نباید بود زیرا وفا داری و دوستی با آنها پای نهادن برحقوق الهی است که برهر حقِّ دیگر مقدم است. در زمینه حقوق، مولانا با تأسی از قرآن، ابتدءاً حق باری تعالی رامطرح می کندومی گوید: حق پروردگار فوق همهْ حق هاست، سپس تأکید بر حق مادر دارد همانگونه که در منابع اسلامی آمده است:« وَ وَصَّیْنَا اَلْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اُشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ اَلْمَصِیرُ و سفارش کردیم آدمى را در باره پدر و مادرش. مادرش بار او را برداشت با ناتوانى پى در پى و بریدن او از شیر در دو سال که مرا و مادر و پدرت را سپاس دار و باز گشت به من است»[3]. پس نخست باید در پى انجام حق حضرت حق بود. امام على بن الحسین (ع) فرماید: «اما حق بزرگ خدا بر تو آن است که او را به پرستى و چیزى را شریک او نسازى. پس از آن حق مادر.» هم او مىفرماید: «و حق مادرت این است که بدنى او تو را در جایى برداشته که کسى کس را بر نمىدارد و از میوه دل خود به تو داده که کسى به دیگرى نمىدهد. و تو را با همه اعضاى خود نگاهبانى کرده... پس جز به یارى خدا و توفیق او از عهده سپاس او بر نخواهى آمد.»[4] بخارى به اسناد خود از رسول خدا (ص) آرد: «مردى نزد رسول (ص) آمد و پرسید اى رسول خدا، چه کس در دوستى سزاوارتر به من است. فرمود مادرت. پرسید پس از او. فرمود مادرت پرسید پس از او. فرمود مادرت پرسید پس از او. فرمود پدرت»[5]
[1] - (سوره توبه،آیه 111)
[2] - (سوره آل عمران،آیه 6)
[3] - (سوره لقمان،آیه 14)
[4] - (زندگانى على بن الحسین، ص 180)
[5] - (صحیح بخارى، کتاب ادب، حدیث دوم، سنن ابن ماجه، سنن ابو داود، باب الادب)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |