( 331)ای خداوند ای قدیم احسان تو |
|
آنکه دانم وانکه نی هم آن تو |
( 332)تو بفرمودی که حق را یاد کن |
|
زآنکه حقّ من نمیگردد کهن |
( 333)یاد کن لطفی که کردم آن صبوح |
|
با شما از حفظ در کشتی نوح |
( 334)نیکه بابایانتان را آن زمان |
|
دادم از طوفان و از موجش امان |
( 335)آبِ آتش خور زمین بگرفته بود |
|
موج او مر اوج که را میربود |
( 336)حفظ کردم من نکردم ردتان |
|
در وجود جد جد جدتان |
( 337)چون شدی سر پشت پایت چون زنم |
|
کارگاه خویش چون ضایع کنم |
اِحسان قدیم: در سخنان امامان (ع) از دیرینگى احسان خداوند یاد شده و او را «قَدِیمُ الإحسان» خطاب کردهاند. از جمله، در عادى عَرفه از سید الشهدا (ع) است: «بِمَنِّکَ العَظِیمِ الأعظَمِ عَلَىّ وَ إحسانِکَ القَدِیمِ إلَیّ».
حق را یاد کن: در قرآن کریم فراوان آمده است: «مرا یاد کنید.» از جمله فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ: مرا یاد کنید شما را یاد مىکنیم.[1]
صبوح: بامداد، بامدادان.
این جهان دریاست و تن ماهى و روح یونس محجوب از نور صبوح
3140 / د /2
پیله بابا: پدر بزرگ، جد. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوى) نیکسن «پیله بابایان» را «پیلهْ بابایان» گرفته است به معنی وجود پدران ما قبل از ظهور درعالم صورت.
آتش خو: کنایه از سرکش. نابود کننده.
اوج کُه را ربودن: چنان که در قرآن کریم است قالَ سَآوِی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ اَلْماءِ قالَ لا عاصِمَ اَلْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ: گفت (پسر نوح) زودا که به کوهى پناه برم تا مرا از آب باز دارد گفت (نوح) امروز برابر فرمان خدا هیچ چیز نگاه دارنده نیست.[2]
سر شدن: گزیده گشتن. برگرفته از قرآن کریم است وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ.[3]
پشت پا زدن: کنایه از واگذاردن. فراموش کردن.
فراموشت نکرد ایزد در آن حال که بودى نطفه مدفونِ مدهوش...
کنون پندارى، اى ناچیز همّت که خواهد کردنت روزى فراموش
(گلستان سعدى، ص 157)
و در سخنان امیر مؤمنان على (ع) است «أنتَ أکرَمُ مِن أن تُضَیِّعَ مَن رَبَّیتَهُ: تو بزرگوارتر از آنى که پرورده خود را تباه گردانى.»[4]
( 331) اى خداوند اى آن که احسان تو قدیم بوده و آن چه من مىدانم و نمىدانم از آن تو است. ( 332) تو خود فرمودى که یاد من کنید زیرا که حق من کهنه نمىشود. ( 333) از آن لطفى یاد کن که براى محافظت شما در کشتى نوح نمودم ( 334) و پدران شما را در آن زمان از طوفان و از امواج آن ایمن داشتم ( 335) همان وقت که آب خوى آتش گرفته و روى زمین را احاطه کرده و موجش قلل کوهها را مىربود ( 336) من در آن زمان در وجود اجدادتان شما را مردود نساخته و حفظ کردم ( 337) اکنون که خود بوجود آمده و سر سلسله شدهاى البته تو را پشت پا نخواهم زد پس کارگاه خود را چگونه ممکن است ضایع گردانم.
دراین ابیات کلام مولانا به صورت مناجات در می آید: ای خدایی که لطف و احسان تو بر آفریدگان، ازلی و همیشگی است، زیرا پیش از آن که ما را به عالم صورت بیاوری در برابر «الست بربّکم» گفتیم: آری تو پروردگار مایی و لطف تو را پیش از این عالم دریافته بودیم. ای خدایی که تمام هستی از آنِ توست؛ هم آنچه میشناسیم و هم آنچه از آن آگاهی نداریم. تو فرمودی که تو را یاد کنیم.
روزی که نوح معتقدان خود را به کشتی آورد و دیگران غرق شدند، نیاکان و اجداد شما را حفظ کردم و شما را از درگاه رحمتم مردود نساختم. وقتی تو ای انسان! سردار این جهان شدی، چگونه به تو پشت پا بزنم و تو را از خود دور کنم؟ چگونه کارگاه آفرینش خویش را تباه کنم؟ ابنعربی دراینباره میگوید: «فتمّ العالم بهوجوده؛ آفرینش جهان با خلقت انسانِ کامل به کمال رسید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |