انسان با برادران مسلمانش [نیرومند و] افزونمی شود . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(38)
دوشنبه 94 دی 21 , ساعت 6:47 عصر  

ای انسان چرا خود را فدای بی‏وفایان می‏کنی

( 338)چون فدای بی‌وفایان می‌شوی

 

از گمان بد بدان سو می‌روی

( 339)من ز سهو و بی‌وفایی‌ها بری

 

سوی من آیی گمان بد بری

( 340)این گمان بد بر آن‌جا بر که تو

 

می‌شوی در پیش هم‌چون خود دوتو

( 341)بس گرفتی یار و همراهان زفت

 

گر تو را پرسم که کو گویی که زفت

( 342)یار نیکت رفت بر چرخ برین

 

یار فسقت رفت در قعر زمین

( 343)تو بماندی در میانه آن‌چنان

 

بی‌مدد چون آتشی از کاروان

( 344)دامن او گیر ای یار دلیر

 

کو منزه باشد از بالا و زیر

( 345)نه چو عیسی سوی گردون بر شود

 

نه چو قارون در زمین اندر رود

( 346)با تو باشد در مکان و بی‌مکان

 

چون بمانی از سرا و از دکان

( 347)او بر آرد از کدورت‌ها صفا

 

مر جفاهای تو را گیرد وفا

( 348)چون جفا آری فرستد گوش‌مال

 

تا ز نقصان وا روی سوی کمال

( 349)چون تو وردی ترک کردی در روش

 

بر تو قبضی آید از رنج و تبش

( 350)آن ادب کردن بود یعنی مکن

 

هیچ تحویلی از آن عهد کهن

 از گمان بد: برگرفته از قرآن کریم است« اَلظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ اَلسَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ اَلسَّوْءِ»: گمان برندگان به خدا گمان بد، بر آنان باد گردش بد.[1]

فسق: فاسق، بد کار.

آتش کاروان: آتشى که کاروانیان در منزل‏ها مى‏افروختند و چون بار مى‏بستند و مى‏رفتند، آن آتش به نشانه از آنان مى‏ماند.

          بى‏رهبرى تو مشعل مهر             چون آتش کاروان نجنبد

(حسین ثنایى، آنندراج، به نقل از لغت نامه)

          دانى ز رفتن تو ما را چه مانده بر دل             از کاروان چه ماند جز آتشى به منزل‏

و در این بیت کنایه از تنها و بى‏یاور.

 منزّه از بالا و زیر: چنان که فرموده‏ى امیر مؤمنان (ع) است: «آن که در جهتش نشاند محدودش انگارد، و آن که محدودش انگارد، معدودش شمارد. و آن که گوید در کجاست در چیزیش در آرد، و آن که گوید فراز چه چیزى است، دیگر جاى‏ها را از او خالى دارد.»[2]

بر شدن سوى گردون: چنان که مشهور است، چون عیسى (ع) به آسمان رفت در چرخ چهارم جاى گرفت.

قارون: مالدار معروف، معاصر موسى (ع) و خویشاوند وى، که مردم آرزو مى‏کردند چون او زندگى کنند. چون موسى (ع) او را اندرز داد و به راه راستش خواند، کینه آن حضرت را به دل گرفت و او را به زشت کارى متهم کرد. و زنى را مال داد تا علیه او گواهى دهد. لیکن زن حقیقت را گفت و موسى (ع) خشم گرفت و قارون را نفرین کرد تا با اندوخته‏اش به زمین فرو شد.[3]

با تو باشد: گرفته از قرآن کریم است:« وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اَللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».[4]

از سرا و از دکان ماندن: کنایه از درمانده گردیدن.

جفاها را وفا گرفتن: با لطف و مرحمت چشم پوشى کردن.

          چون شمارد جرمِ خود را و خطا          محض بخشایش در آید در عطا

          کاى ملایک باز آریدش به ما             که بُدَستش چشم دل سوى رَجا

          لاابالى وار آزادش کنیم                     و آن خطاها را همه خط بر زنیم‏

          آتشى خوش بر فروزیم از کرم             تا نماند جرم و زلَّت بیش و کم‏

1848، 1846- 1844/د 5

گوشمال فرستادن: چنان که در قرآن کریم است: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ اَلْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اَلْأَمْوالِ وَ اَلْأَنْفُسِ وَ اَلثَّمَراتِ.[5]

در روش: یعنی در سلوک راه حق، ریاضت.

وِرد: آن مقدار از دُعا یا قرآن یا ذکر، نیز عبادت مستحب یا واجب که سالک باید آن را بخواند.

تحویل: بر گشتن.

عهد کهن: عهدى که در روز الست از آدمیان گرفته شده: لا تَعْبُدُوا اَلشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ. (یس، 60)

 مولانا از زبان خدا چنین می‏گوید: ای انسان چرا خود را فدای بی‏وفایان می‏کنی و بر اثر بدگمانی به من به سوی آنان می‏گرایی؟ من از هرخطا و بی‌وفایی مبرّا هستم و آیا تو وقتی که به طرف من می‏آیی نسبت به من بدگمانی؟ ای انسان! یاران نیک و بد هر دو می‏روند و تو باید بدانی که آن که می‏ماند خداست. او خداست که محدود در مکان و زمان نیست. عیسی هم به فلک چهارم رفت و به او دست‌رسی نیست. قارون با تمام ثروت و دارایی‌اش در زمین فرو رفت. اما پروردگار در زندگی مادی و در جهان پس از مرگ با تو خواهد ماند. او خدایی است که کدورت‏ها را به صفا تبدیل می‏کند و ناسپاسی تو را کیفر‌ نمی‏‏دهد. گوش‌مالِ او هم از روی لطف است. مولانا نوعی گوش‌مالی را ذکر می‏کند: در سلوک راه حق اگر وردی را ترک کنی یا ذکری را نگویی، قبض و دلتنگی را به سراغ تو می‏فرستد و این، «ادب کردن» بنده است، نه آزردن او. پروردگار می‏خواهد بگوید: فراموش نکن که مرا در ازل به خداوندی پذیرفته‌ای.



[1] - (سوره فتح،آیه 6)

[2] - (نهج البلاغه، خطبه 1)

[3]- (نگاه کنید به: تفسیرها، ذیل آیه‏هاى 76- 79 سوره قصص)

[4] - (سوره حدید،آیه 4)

[5] - (سوره بقره،آیه 155)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 22 بازدید
بازدید دیروز: 611 بازدید
بازدید کل: 1402260 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]