( 351)پیش از آن کاین قبض زنجیری شود |
|
اینکه دلگیری است پاگیری شود |
( 352)رنج معقولت شود محسوس و فاش |
|
تا نگیری این اشارت را بلاش |
( 353)در معاصی قبضها دلگیر شد |
|
قبضها بعد از اجل زنجیر شد |
( 354)نُعطِ من أعرض هنا عن ذکرنا |
|
عیشةً ضنکاً و نحشر بالعمی |
( 355)دزد چون مال کسان را میبرد |
|
قبض و دلتنگی دلش را میخورد |
( 356) او همیگوید عجب این قبض چیست |
|
قبض آن مظلوم کز شرّت گریست |
( 357)چون بدین قبض التفاتی کم کند |
|
باد اصرار آتشش را دم کند |
قبض: گرفتگی و تنگدلی است که هرگاه سالک خود را در سیرالیالله کامیاب نبیند به او دست میدهد. در مقابل آن، بسط است.
پاگیر شدن: کنایه از راسخ شدن خوى بد در دل آدمى که در آن صورت در گناه عیبى نبیند.
گشته گرگان یک بیک خوهاى تو مىدرانند از غضب اعضاى تو
3663/ د / 4
رنج معقول: رنج درونى، گرفتگى دل.
بِلاش: (ب لاش: هیچ. ظاهراً از «لا شىء» عربى) ناچیز و به لاش گرفتن است؛ یعنی به حساب نیاوردن و اهمیت ندادن.
مَن أعرَض: برگرفته از قرآن کریم است «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ اَلْقِیمَةِ أَعْمى»: آن که از یاد من روى بر گرداند، براى او زندگانى دشوارى است و روز رستاخیز او را کور بر مىانگیزانیم[1].
دم کردن: دمیدن.
دم کردن آتش: کنایه از افزون شدن میل شهوانى.
( 351) بر گرد پیش از آن که این قبض بدل بزنجیر شده و اینکه دلت را گرفته زنجیر پاى تو گردد. ( 352) و رنجى که اکنون در خیال و عقل است محسوس و فاش گردد پس این اشاره را سهل و اندک نباید گرفت. ( 353) بر اثر معصیت قبض حاصل شده و دل را مىگیرد ولى بعد از اجل و پس از مرگ قبض بدل بزنجیر مىگردد. ( 354) چنان که فرمودهاند کسى که از ما رو گردان شود عیشش تباه گشته و او را کور محشور خواهیم کرد. ( 355) دزد که مال مردم را مىبرد یک دل تنگى مخصوص دلشرا فشار مىدهد. ( 356) او مىگوید این دل تنگى چیست؟ بگو این فشار آن مظلومى است که از شر تو بگریه افتاد. ( 357) وقتى باین گرفتگى باد اصرار مىوزد آتش را تیزتر مىکند.
مولانا میگوید: ترک وردها و عبادات مخصوص، قبض میآورد و اگر سالک تدارک نکند و زود به راه حق نیاید این قبض محکم و مداوم میشود و چون زنجیر به پای او میماند. مولانا معتقد استکه اثر حالت قبض در این دنیا دلتنگی و گرفتاری روحی است، ولی اثر آن جهانیِ قبض، کیفر الهی خواهد بود. دلتنگی اکنون در این دنیا دل را میآزارد اما در جهان دیگر گرفتاری و عذاب به دنبال دارد. «پاگیر شدن»، اشاره به همین کیفر است. تو در این دنیا رنج ذهنی و درونی داری اما کیفر آخرت آشکار است، مبادا آن را هیچ بشماری.
مولانا با استناد به آیه شریفه سوره طه میگوید: هرکه در این دنیا از یاد حق روی بگرداند زندگی دشواری به او میدهیم و در قیامت او را نابینا برمیانگیزانیم.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |