( 31) چون نباشد عشق را پرواى او |
|
او چو مرغى ماند بىپر، واى او |
( 32) من چگونه هوش دارم پیش وپس |
|
چون نباشد نور یارم پیش و پس؟ |
( 33) عشق، خواهد کین سخن بیرون بود |
|
آینه، غمّاز نبود، چون بود؟ |
( 34) آینه ات، دانی چرا غمّاز نیست؟ |
|
زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست |
او چو مرغى ...: یعنى اگر عشق بسوى عاشق التفات نکند او چون مرغى پر کنده است از آن جهت که پرواز نتواند یا در خود مىطپد همچنین عاشق بىعنایت عشق، سیرى در مدارج کمال نمىکند و پیوسته مضطرب و بر خویش لرزان است.
چون نباشد نور یارم : مقصود اینست که اگر التفات و عنایت معشوق نباشد وصول بمقام معرفت میسر نمىگردد زیرا محب صادق مراقب تجلى انوار یار است و هر چه بر دلش فائض مىشود از فیض معشوق است و اگر نور معرفت بر وى نتابد که مقتضى هوشیارى است، عاشق راه بجایى نمىبرد و چنان مستغرق جمال مىگردد که نه خود را مىشناسد و نه دیگرى را و در هر دو حالت (بىخودى، هوشیارى) عاشق به اختیار خود نیست. و ظاهرا این مضمون برگرفته است از آیهى شریفه: « یَوْمَ تَرَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ»: یعنیروزی که مردان مؤمن وزنان مؤمن را می بینی که نورشان پیشاپیش آنان ودر سمت راستشان می شتابد.[8] « وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ.»: یعنی وبرای شما نوری قرار داد که با آن راه می روید.[9]
اگر نور هدایت معشوق نباشد، عاشق چگونه اطراف خود و پیش وپای خود را ببیند. اگر پروای او نباشد، هرگز عاشق نمیتواند به سوی او پرواز کند: «کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن»
عشق، خواهد کین سخن بیرون بود : یعنی اگر کسی عاشق باشد، نمیتواند عشق را پنهان کند. درست مثل آینهای که همه چیز را چنانکه هست، نشان میدهد.
غمّاز: درخشندگی، انعکاس دهنده، جلوه گری.
آینه، غمّاز نبود:یعنی اگر عاشق، مانند آینه غمازی نکند و راز عشق را فاش نگوید، آینه وجودش صاف و روشن نیست و زنگاری از علاقههای مادی و حُب جاء و تعلق به ستایش خلق، او را از فاش گفتن حقیقت بازداشته است.مولانا می گوید : عشق حکم آینه دارد که در آن حالات و درجات استعداد هر عاشقى نمودار مىگردد چنان که صور محسوسات در آینهى حسى و اگر بگوییم که عاشق آینهى قدرت و تصرف و جلوهى جمال معشوق است هم درست است .
آینه ات: کنایه از ضمیر پاک و تصفیهى باطن است. تهذیب نفس و تصفیهى باطن و زدودن خلقهاى زشت نزد عدهاى از حکما و عموم عرفا شرط حصول معرفت است بدان سبب که علم و معرفت را از جنس اشراق مىدانند و بدین مناسبت ضمیر و درون آدمى را به آینه مانند مىکنند از آن جهت که صور علمى در آن منعکس مىشود و آینه تا پاک و صافى نباشد صورت را چنان که باید نشان نمىدهد و این معنى را مولانا در قصهى چینیان و رومیان بیان کرده است. (مثنوى، د 1، ب 3467 ببعد). و نیز تا بنده صفات خود را محو نکند مظهر اسماء و صفات الهى نمىشود پس این زدایش که عرفا آن را «تخلیه » مىنامند در مدارج فناء وصف و قرب النوافل که مرتبهى تبدیل صفات است نیز ضرورت دارد ، بیان این مضمون از گفتهى مولانا[10]:
اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام چون روى آینه که بنقش و نگار نیست
چون ساده شد ز نقش همه نقشها دروست آن ساده رو، ز روى کسى شرمسار نیست
چون روى آهنین ز صفا این هنر بیافت تا روى دل چه یابد کو را غبار نیست
ممتاز: جدا و منفصل.محتوای بیت برگرفته از آی?:« کَلاّ بل رانَ علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»: یعنی چنین نیست بلکه آنچه کرده اند بردل هایشان زنگار نهاده است.[11]
( 31) اگر عشق را از عاشق بگیریم واى بحال او که چون مرغ بىبال و پرى خواهد بود. () ما با کمند عشق او بال و پر یافته و پرواز مىکنیم و همان کمند است که ما را بکوى دوست مىکشد. ( 32) اگر نور او جلو و عقب را براى من روشن نکند من از کجا پیش و پس و خوب و بد را درک توانم کرد.() نور او از چپ و راست از بالا و پائین مرا در بر گرفته و همین نور بر سر من تاج مرصع و بر گردن من طوق زرین است.
( 33) عشق مىخواهد که این اسرار نهانى آشکار شده و این راز درونى از پرده بیرون افتد اگر آئینه دل غماز نبوده و نتواند این نور مقدس را منعکس کند پس چیست و چه نقصى دارد. ( 34) آیا مىدانى آئینه دلت چرا انوار الهى را منعکس نمىکند و روشنى آن را ظاهر نمىسازد؟ براى اینکه زنگار آلودگیها از چهره او پاک نشده و این آئینه غبار آلود است . () آئینه که از زنگ آلایش پاک باشد اشعه نور خداوندى در آن جلوه گر است. () تو غبار را از چهره آئینه پاک کن تا آن نور مقدس را درک کنى.( 35) این حقیقت را با گوش دل بشنو تا بکلى از آب و گل بیرون آمده و از قید تاریکى آزاد شوى.
[1] - سوره نساء:آیه 157 و158
[2] - سوره فرقان:آیه 45
[3] - سوره حدید:آیه 3
[4] - قصص، آیهْ 88
[5] - الرحمن، آیات 26و27
[6] - اسراء، آیهْ 1
[7] - سورهْ اعراف، آیهْ 143.
[8] - سوره الحدید،آیه 12
[9] - سوره الحدید،آیه 28
[10] - دیوان، بیت 4818 ببعد
[11] - سوره مطففین:آیه 14
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |