دانشجویی، بر هر مسلمانی واجب است . هان ! خداوند، جویندگان دانش را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفتر سوم(44)
دوشنبه 94 دی 28 , ساعت 6:19 عصر  

چاه مکن بهرمظلومان:

( 390) وانگشتند آن گروه از گَرد گرگ            

 

گرگِ محنت بعد گَرد آمد سترگ‏

( 391) بر درید آن گوسفندان را به خشم            

 

که ز چوپانِ خرد بستند چشم‏

( 392) چند چوپانشان بخواند و نامدند             

 

خاک غم در چشم چوپان مى‏زدند

( 393) که برو ما از تو خود چوپان‏تریم            

 

چون تبع گردیم؟ هر یک سروریم‏

( 394) طعمه گرگیم و آن یار نه            

 

هیزم ناریم و آن عار نه‏

( 395) حمیتى بُد جاهلیّت در دماغ            

 

بانگ شومى بر دمنشان کرد زاغ‏

( 396) بهر مظلومان همى‏کندند چاه            

 

در چَه افتادند و مى‏گفتند آه‏

( 397) پوستین یوسفان بشکافتند            

 

آن چه مى‏کردند یک یک یافتند

 گرگ: استعاره از غضب الهى، که در آغاز گرفتگى دل است و میل به معصیت.

گوسفندان: منظورهمان گمراهان اند« که زچوپانِ خرد بستند چشم» وبه عقل متعالی وخداجو تکیه نکردند.

چند چوپانشان بخواند: منظور مردان حق وبخصوص پیامبرانی هستند که برقوم سبا فرستاده شدند.

آن عارنه: اشاره به مثل معروف: «النَّارُ وَ لاَ العَارُ».

حَمیَت: حَمِیّة برگرفته از قرآن کریم است« إِذْ جَعَلَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ اَلْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ اَلْجاهِلِیَّةِ » هنگامى که کافر شدگان در دل‏هاى خود، تعصّب کردند، تعصّب جاهلیّت[1].

 دِمَن: جمع دمنه: آثار خانه. (زاغ بر خرابه‏هاى خانه‏هاشان بانگ برداشت).

چاه بهر مظلومان کندن:

          در فتاد اندر چهى کو کنده بود             ز آن که ظلمش در سرش آینده بود

1308 / د /1

 پوستین یوسفان شکافتن: نافرمانى پیمبران کردن، و آنان را آزار دادن.

 ( 390) اهل سبا گرد گرگ را دیده و باز نگشتند تا بعد از گرد گرگ محنت بزرگتر شده بسراغ آنها آمد. ( 391) و آن گوسفندان را با خشم تمام بر درید چون آنها از چوپان خرد چشم پوشیده بودند. ( 392) هر چه چوپان آنها را بسوى خود خواند نیامدند و بچشم چوپان خاک غم پاشیدند. ( 393) گفتند برو ما از تو چوپان‏تر بوده و عقل ما از تو بیشتر است ما هر یک سرورى هستیم بچه دلیل از تو تبعیت کنیم‏. ( 394) در معنى بدون استشعار خود مى‏گفتند ما از آن یار نبوده و طعمه گرگانیم و اهل عار نبوده هیزم نار هستیم‏. ( 395) نادانى بصورت حمیت در دماغشان جلوه گر شده و زاغ در صحراى آنها بانگ شومى بلند کرده بود. ( 396) براى مظلومان چاه مى‏کندند خود در چاه افتاده و آه از نهادشان بر آمد. ( 397) پوستین یوسفان را شکافتند و یک یک همان کارى که کرده بودند بسر خودشان آمد.

پروردگار درقرآن سورهْ الفتح از حمیتی سخن می گوید که:« حمیّة الجاهلیِة» است ودر قلوب کافران است، وحضرت حق در برابر آن آرامش وشکیبایی به پیامبران می دهد. مولانا با استفاده از این تعبیر می گوید: جاهلیت قوم سبا، یا به طور کلی نادانی منکران، باد در دماغ آنها انداخت وچنان همه چیزآنها را بر باد داد که زاغ برآثار باقیمانده ازآنها نوحه سر داد. مولانا همین گروه منکران را به برادران حضرت یوسف تشبیه می کند که حسد و دشمنی آنها با یوسف ، خودشان را بدنام کرد.



[1] - (سوره فتح،آیه 26)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 513 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402139 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]