( 421)این شنو که چند یزدان زجر کرد |
|
گفت اصحاب نبی را گرم و سرد |
( 422)زآنکه بر بانگ دهل در سال تنگ |
|
جمعه را کردند باطل بی درنگ |
( 423)تا نباید دیگران ارزان خرند |
|
زآن جلب صرفه ز ما ایشان برند |
( 424)ماند پیغمبر به خلوت در نماز |
|
با دو سه درویش ثابت پر نیاز |
( 425)گفت طبل و لهو و بازرگانیای |
|
چونتان ببرید از ربانیای |
( 426)قد فضضتم نحو قمح هائما |
|
ثم خلیتم نبیا قائما |
( 427)بهر گندم تخم باطل کاشتید |
|
وآن رسول حق را بگذاشتید |
( 428)صحبت او خیر من لهوست و مال |
|
بین کرا بگذاشتی چشمی بهمال |
( 429)خود نشد حرص شما را این یقین |
|
که منم رزاق و خیر الرازقین |
( 430)آنکه گندم را ز خود روزی دهد |
|
کی توکلهات را ضایع نهد |
( 431)از پی گندم جدا گشتی از آن |
|
که فرستادست گندم ز آسمان |
جَلَب: آن چه از شهرى به شهرى برند براى فروختن. کسب کردن.
قَد فَضَضتُم: همانا شما پراکنده شدید و سر گردان به سوى گندم رفتید سپس پیمبر را واگذاردید ایستاده.
چشمی بمال: یعنی ببین که چه اشتباهی کردهای.
خَیرٌ مِن اللَّهو: بهتر از بازیچه و هوسرانى، اشاره به آیه شریفه در سوره جمعه که مىفرماید: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً اِنْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اَللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اَللَّهْوِ وَ مِنَ اَلتِّجارَةِ وَ اَللَّهُ خَیْرُ اَلرَّازِقِینَ»[1]
خَیرُ الرّازِقِینَ: بهترین روزى دهندگان.
گندم را روزى دادن: از خاک و آب و آفتاب وسیلت رشد آن را آماده ساختن. و اشاره است بدان که باید به خدا توکل کرد و از او روزى طلبید که« إِنَّ اَللَّهَ هُوَ اَلرَّزَّاقُ ذُو اَلْقُوَّةِ اَلْمَتِینُ».[2]
گندم از آسمان فرستادن: اشاره است بدان چه در داستان آدم آمده است که، چون به زمین آمد چهل شبانه روز چیزى نخورد و گرسنه همىبود. خداى تعالى از آن درخت گندم که در بهشت خورده بود و از آن سبب از بهشت محروم مانده بود، یک ذره گندم بر دست جبرئیل داد و آدم را فرمود این را بکار که خورش تو و فرزندان تو از این خواهد بود.[3]
( 421) این حکایت را بشنو که خداوند چقدر زجر داد و به اصحاب پیغمبر سخنان سرد گفت . ( 422) براى اینکه در سال قحطى ببانگ دهل نماز جمعه را باطل کرده و رفتند . ( 423) براى اینکه مبادا دیگران مال التجاره را ارزان بخرند و آنها سود ببرند و ما از آن سود بمانیم . ( 424) پیغمبر در نماز تنها ماند با دو سه نفر از اشخاص فقیر که اهل نیاز بودند . ( 425) فرمود طبل بازى و بازرگانى چگونه شما را از شخص ربانى جدا کرد؟ . ( 426) براى مشتى گندم آواره شدید و پیغمبر را در حال قیام نماز تنها رها کرده و رفتید . ( 427) براى مشتى گندم تخم باطل کاشته فرستاده حق را تنها گذاشتید . ( 428) صحبت او از مال و لهو و لعب بهتر است چشم خود را بمال و ببین چه کسى را رها کرده و در پى چه چیزى رفتى . ( 429) بر اثر حرص هنوز یقین نکردهاید که من رزاق و بهترین روزى دهندگانم . ( 430) کسى که گندم را پرورش داده و روزیش مىدهد کى ممکن است توکل مرا بىاعتنائى کرده و بىفایده بگذارد . ( 431) براى خاطر گندم از کسى جدا شدى که گندم را از آسمان فرستاده است .
به این مطلب توجه کن که خداوند چقدر یاران و پیروان پیامبر را از لهو و لعب باداشته و با آنان با سخنان گرم و سرد، یعنی گاهی با لطف و نرمی و گاهی با قهر و خشنونت، حرف زده است. نظر مولانا به روایتی است که یک بار بههنگام نمازجماعت در حضور پیامبر، منافقان کوردل، طبلهای آذوقه و بازار را به صدا درآوردند و نمازگزاران برای آنکه متاع ارزان بخرند، نماز را رها کردند و به سوی بازار شتافتند و در سورهْ جمعه، آیهْ 11 اشاره به این واقعه شده است: پروردگار به اصحاب نبی با سرزنش میفرماید: صدای طبل و منافع این دنیا شما را از چنین مرد ربّانی برید و دیوانهوار به سوی گندم رفتید و پیامبر را که برای نماز قیام کرده بود، ترک گفتید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |