( 482)گوش را اکنون ز غفلت پاک کن |
|
استماع هجر آن غمناک کن |
( 483)آن زکاتی دان که غمگین را دهی |
|
گوش را چون پیش دستانش نهی |
( 484)بشنوی غمهای رنجوران دل |
|
فاقهْ جان شریف از آب و گل |
( 485)خانهْ پر دود دارد پر فنی |
|
مر ورا بگشا ز اصغا روزنی |
( 486)گوش تو او را چو راه دم شود |
|
دود تلخ از خانهْ او کم شود |
( 487)غمگساری کن تو با ما ای روی |
|
گر به سوی رب اعلی میروی |
غمناک: یعنی مستمند، کسی که غم وصال حضرت حق دارد و اگر به قصهْ دردمندى و پریشانى او گوش بسپاریم چنان است که زکاتى بدو دادهایم. وبعضی ها گفته اند: «غمناک» کنایه از روح است که از عالم بالاست و در تن گرفتار است.
گوش پیش دستان نهادن: کنایه از قصه «جان» را شنیدن و بدان توجه کردن و خواست او را انجام دادن.
فاقه: ناتوانى، درماندگى.
آب و گل: کنایه از جسم.
پر فن: دانا. (پر فن صفت غمناک- جان- است).
اِصغا: شنیدن.
دود تلخ: استعاره از هواى نفس و تمایلات شهوانى جسم که راه را بر جان بسته است.
روى: بعض شارحان این کلمه را «سیراب» معنى کردهاند. «روى» هر چند در مثنوى بدین معنى به کار رفته است، اما در این بیت «دنباله رو» مناسب تر مىنماید:
جهد کن تا مست و نورانى شوى تا حدیثت را شود نورش روى
2485/ د / 5
( 482) اکنون گوش را از غفلت پاک نموده هجرت آن غمدیده را بشنو که چون از شهر بیرون آمد و در راه ده چه سختیها و چه بلاهایى دید. ( 483) اگر داستان یک غم زدهاى را گوش کنى بمنزله این است که زکات شنوائى خود را ادا مىکنى. ( 484) بلى غم دلهاى رنج دیده و فقر و فاقه جانها از امور مادى را باید شنید. ( 485) او خانه پر دودى دارد گوش دادن تو روزنى است که از خانه او گشوده مىشود. ( 486) گوش تو راه دود کشى مىگردد که دود تلخ از خانه او کم مىشود. ( 487) اى ابر بارانى با ما غم گسارى کن که تو بطرف پروردگار همىروى.
مولانا در این ابیات یک دستور العمل عرفانی برای سالکین صادر می کند ومی گوید: گوش جان را از غبار غفلت پاک کن و ناله فراق آن بینوایان اندوهگین را بشنو. اگر به شرح قصهْ اندوه و ناراحتی غمگینان گوش فرا دهی، این کار را به منزلهْ صدقه و زکاتی بدان که به آنان میدهی؛ زیرا روح شریف و عزیز آنان به سبب تقید و وابستگی به آب و گل، دچار نیاز و بینوایی شده است. روح شریف که آکنده از علوم و فنون است، در خانهْ پر دود و دم جسم حبس شده است. پس ای سالک راه معانی! از راه استماع پیام الهی و کلمات اولیا، دریچهای به روی آن باز کن. این گوش فرادادن به سروش آسمانی، مانند این است که برای روح اسیر در تاریکخانه جسم، مجرایی برای نفس کشیدن قرار دادهای. در نتیجه دود تلخ جهالت و غفلت از خانهْ روح بیرون میرود و از انبوهی آن کاسته میشود. ای سالک و ای کسی که از معارف ربّانی سیراب و بالندهای و از عالم معانی روایت میکنی! هرگاه به سوی پروردگار برتر میروی با ما نیز غمخواری کن و دست ما را نیز بگیر.
ضمناً از سخن مولانا چنین استفاده می شود که نداى جان آدمى همانند مسکینان است و هواى نفس همانند اصحاب ضَروان. جان مهجور پیوسته او را به خدا مىخواند، و شیطان نفس او را از درویشى وفقر مىترساند. اما آن که از خدا می ترسد از شیطان در امان است، و آن که از حق نترسد مسخّر شیطان است و روز رستاخیز هراسان خواهد بود، و در حدیث است «لا أجمَعُ لِعَبدِى أبداً أمنَینِ وَ لا أجمَعُ لَهُ خَوفَین. إن هُوَ أمِنَنِى فِى الدُّنیا أخَفتُه یَومَ أجمَعُ فِیهِ عِبادِی وَ إن هُوَ خافنى فِى الدُّنیا أمِنتُهُ یَومَ أجمَعُ فِیهِ عِبادِى: هرگز دو ایمنى و دو بیم را براى بندهام فراهم نمىکنم. اگر در دنیا از من ایمن بود، روزى که در آن بندگانم را فراهم آرم او را مىترسانم، و اگر در دنیا از من ترسید روزى که بندگانم را در آن فراهم آرم او را ایمن گردانم.»[1] .
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |