اگر می خواهید دوستان و برگزیدگان خدا باشید، به آن که به شما بدی می کند، نیکی کنید و از آن که به شما ستم می کند، درگذرید و بر آن که از شما روی می گرداند، سلام کنید . [عیسی علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(60)
جمعه 94 بهمن 16 , ساعت 6:23 عصر  

نقد محبوسان حواسّ ظاهری

ظاهر پلی به سوی حقیقت

( 517)دِه مرو دّه مرد را احمق کند

 

عقل را بی نور و بی رونق کند

( 518)قول پیغمبر شنو ای مجتبی

 

گور عقل آمد وطن در روستا

( 519)هر که در رستا بود روزی و شام

 

تا به ماهی عقل او نبود تمام

( 520)تا به ماهی احمقی با او بود

 

از حشیش ده جز اینها چه درود

( 521)وان‌که ماهی باشد اندر روستا

 

روزگاری باشدش جهل و عمی

( 522)ده چه باشد؟ شیخ واصل ناشده

 

دست در تقلید و حجت در زده

( 523)پیش شهر عقل کلی این حواس

 

چون خران چشم‌بسته در خراس

( 524)این رها کن صورت افسانه گیر

 

هل تو دردانه تو گندم‌دانه گیر

( 525)گر به در ره نیست هین بر می‌ستان

 

گر بدان ره نیستت این سو بران

( 526)ظاهرش گیر ار چه ظاهر کژ پرد

 

عاقبت ظاهر سوی باطن برد

( 527)اول هر آدمی خودصورت است

 

بعد از آن جان کو جمال سیرت است

( 528)اول هر میوه جز صورت کی است

 

بعد از آن لذت که معنی وی است

( 529)اولا خرگاه سازند و خرند

 

ترک را زان پس به مهمان آورند

( 530)صورتت خرگاه دان معنیت ترک

 

معنی‌ات ملاح دان صورت چو فلک

( 531)بهر حق این را رها کن یک نفس

 

تا خر خواجه بجنباند جرس

 قول پیغمبر شنو: مقصود روایتى است که در برخى کتاب‏ها آمده: «لا تَسکُنِ الکُفُورَ فَإنَّ ساکِنَ الکُفورِ کَساکِنِ القُبُور: و کفور سرزمین دور افتاده است از مردم، که بدان گذر نمى‏کنند.» ویا این حدیث منسوب به حضرت رسول که مى‏فرماید «علیکم بالمدن و لو جارت و علیکم بالبکر و لو بارت» یعنى در شهرها سکونت کنید اگر چه جور بینید و دختر باکره بگیرید اگر چه در پرده نباشد [1] و مردمِ شام ده را کفر گویند.[2] مجلسى (ره) از جامع الاخبار از رسول خدا (ص) آرد که به على (ع) وصیت کرد: «لا تَسکُنِ الرُّستاقَ فَإنَّ شُیُوخَهُم جَهَلَةٌ وَ شُبّانِهُم عَرَمَةٌ وَ نِسوانَهُم کَشَفَةٌ وَ العالِمُ بَینَهُم کَالجِیفَةِ بَینَ الکِلابِ.»[3]

حشیش: گیاه خشک. حشیش ده: کنایت از آن چه از مصاحبت مردم آن به دست مى‏آید.

ماهى در ده بودن: مأخذ آن عبارتى است بدین مضمون: «مَن سَکَنَ فِى القُرَى یَوماً تَحَمَّقَ شَهراً وَ مَن سَکَن فِى القُرَى شَهراً تَحَمَّقَ دَهرا.»[4]

شهر عقل کلى: (اضافه مشبه به به مشبّه) مقصود از «شهر» ولى و اصل به حق است. «شهر عقل کلی» جهان فراخ روحانی و الهی است.

این حواس: هم می‌تواند اشاره به حواس ظاهری باشد و هم صاحبان و مقیدان به این حواس.

خَراس: آسیایى که با خر یا دیگر چار پا گردد.

دُردانه: درّ یکتا، دُرّ گرانبها. کنایه از معنى.

بُرّ: گندم، کنایه از ظاهر لفظ.

خَرَند: محوطه‏اى که اطراف آن را گل کارى کرده براى نشستن درست کنند. خشت کارى اطراف باغچه. کنار صفّه و ایوان.[5]

فُلک: کشتى.

جَرس جُنباندن: زنگ را به صدا در آوردن. کنایت از به راه افتادن.

مولانا در این ابیات، مضمون حدیث نبوی را می‌آورد که: «من سکن فی‌القری یوما تحمّق شهرا و من سکن فی القری شهرا تحمّق دهرا». ولی ابن اثیر، این حدیث را به این شکل نقل کرده که: منزل گزیدن در روستا به مانند منزل گزیدن در قبر است». شکی نیست که نوع زندگی شهر و روستا، در شکل‌گیری اندیشهْ آدمی تأثیر بسزا دارد. جامعهْ بسته غیرشهری، سبب می‏شود که انسان تنها به نیازهای ابتدایی خود بیندیشد، بی‌آن‌که در صدد به دست آوردن امکانات رشد فزون‌تری باشد، ولی در شهر، روابط به‌صورت باز و گسترده در می‌آید و آن روابط اجتماعی، توسعه می‏یابد و می‌تواند خود را در شرایط بهتری از رشد قرار دهد و تجربه‌های بیشتری به دست آورد. بنابراین، منظور تحقیر روستا و روستایی نیست.

منظور از «ده» شیخی است که به کوی حقیقت نرسیده و تنها دست به دامن تقلید و مغالطه شده است. این مقلدان مقید به حواس ظاهری، در مقایسه با شهر عقل کلی، مانند خران چشم بسته‌ای هستند که سنگ آسیا را می‌گردانند. «شیخ واصل ناشده» با تقلید و استدلال می‌خواهد راه حق را نشان دهد و پای استدلال هم کسی را به مقصود نمی‌رساند.

مولانا می گوید: اگر به مروارید معنا و جوهر موضوع راهی نداری، پس به‌هوش باش و دانه گندم را بردار و به صورت ظاهری اکتفا کن. اگر نمی‌توانی به آن سو (عالم اسرار ربّانی) قدم بگذاری، به این سو (عالم صورت و ظاهر) توجه کن؛ اگر چه هیچ‌گاه ظاهر نمی‌تواند‌ درخشندگی باطن و معنا را به تو نشان دهد، ولی این را بدان که سرانجام، ظاهر تو را به سوی حقیقت و باطن هدایت می‌کند. جان کلام مولانا در این چند بیت این است که: از همین ظاهر هم راهی به حقیقت هستی می‌توان یافت.

بدو شک حدیث‏هایى در مذمّت روستا و روستا نشینى آمده که ظاهراً بلکه مطمئناً در باره بیابان نشینانى است که به خاطر دورى از حضور در جمعه و جماعت مسلمانان کمتر تخلق به اخلاق مسلمانى داشتند. اما منظور مولانا از نکوهش روستا و روستا نشینى و آوردن داستان شهرى و روستایى و پایان کار شهرى که به پشیمانى رسید، چنان که خود فرموده، مفهوم ظاهرى داستان نیست، بلکه راهنمایى جویندگان و مبتدیان است به ملازمت شیخ و اصل، که او در جامعیّت همچون شهر است و داراى عقل کامل. آن که از چنین شیخ دور افتد همچون مرد افتاده به سرزمینى است که مردم بدان گذر نکنند، و آن که یک شبانه روز خدمت این شیخ را درک نکند از برکت‏هاى بسیار محروم ماند تا چه رسد به کسى که یک ماه از او دور شود. سپس بدین نکته اشاره مى‏کند که همگان را قوت درک معنى این داستان‏ها نیست، اما از ظاهر داستان هم توان به معنى راه برد.



[1] - احادیث مثنوى (ص 75)

[2] - (نهایه ابن اثیر)

[3] - (بحار الانوار، ج 73، ص 156، و نگاه کنید به: نهج البلاغه، نامه 69)

[4] - (شرح ولى محمد اکبر آبادى، حاشیه مثنوى چاپ کانپور)

[5] - (برهان قاطع)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 247 بازدید
بازدید دیروز: 618 بازدید
بازدید کل: 1399462 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]