( 538)تلخ از شیرینلبان خوش میشود |
|
خار از گلزار دلکش میشود |
( 539)حنظل از معشوق خرما میشود |
|
خانه از همخانه صحرا میشود |
( 540)ای بسا از نازنینان خارکش |
|
بر امید گلعذار ماهوش |
( 541)ای بسا حمال گشته پشتریش |
|
از برای دلبر مهروی خویش |
( 542)کرده آهنگر جمال خود سیاه |
|
تا که شب آید ببوسد روی ماه |
( 543)خواجه تا شب بر دکانی چار میخ |
|
زانک سروی در دلش کردهست بیخ |
( 544)تاجری دریا و خشکی میرود |
|
آن بهمهر خانهشینی میدود |
( 545)هر که را با مرده سودایی بود |
|
بر امید زندهسیمایی بود |
( 546)آن دروگر روی آورده به چوب |
|
بر امید خدمت مهروی خوب |
حَنظَل: هندوانه ابو جهل. میوهاى است که نهایت تلخ است، به فارسى آن را «کَبست» گویند.
حنظل از معشوق خرما شدن: نظیر:
زهر از قبل تو نوشداروست فحش از دهن تو طیّبات است
(سعدى، غزلیات)
صحرا شدن: کنایه از فراخ گشتن، فرح بخش بودن، موجب خوشى گشتن.
نازنین: معادل ناز پرورده، که در نعمت و آسایش به سر مىبرد.
خار کش: کنایه از تحمل کننده سختى.
پشت ریش: کسی است که پشت او ساییده و مجروح شده است.
در دلش کرده است بیخ: یعنی در دل او جا کرده و ریشه دوانده است.«خانهشین»،
چهار میخ: کنایه از ساکن، نشسته.
سَرو: کنایه از همسرى خوش اندام و زیبا.
شین: مخفف نشین.
گوید اى بنده تو رو بر صدر شین من بگیرم کفش چون بنده کهین
1488 / د /2
خانه شین: مخفّف خانهنشین است؛ یعنی زنی که در خانه منتظر بازگشت تاجر است.
سودا با مرده: مىتوان گفت کنایه از حرفه مرده شویى است. (مرده شو براى به دست آوردن پولى که در راه زنده سیمایى هزینه کند مرده مىشوید).
زنده سیما: کنایه از زن و فرزند.
( 538) آرى از شوق شیرین لبان تلخیها خوش و شیرین شده و خار چون گلزار دل کش مىگردد. ( 539) حنظل با معشوق چون خرما شیرین شده و خانه از هم خانه محبوب چون صحرا و باغ مىگردد. ( 540) بسى اشخاص نازنین که بامید گلعذار مهوش خار کش شده. ( 541) و بسى از مردان که براى دل بر ماهروى خود از کشیدن بار گران پشتشان مجروح گردیده است. ( 542) آهنگر روز صورت خود را سیاه مىسازد تا شب بتواند بروى ماه بوسه زند. ( 543) خواجه براى اینکه مهر سرو قدى در دلش ریشه زده از صبح تا شب در دکان خویش میخکوب گردیده. ( 544) بازرگان که از وطن آواره شده راه دریا و خشکى در پیش گرفته از مهر یک دل بر خانگى این کار را مىکند. ( 545) آن که عمله کار مردگان است بامید خوش سیماى زندهایست. ( 546) آن دروگرى که مشغول زحمت درو کردن و خرمن کوبى است بخاطر یار زیباى خود این زحمت را متحمل شده .
تلخی کشیدن در راه وصال به محبوب دلنشین است و برخورد خار برای رسیدن به گلستان، گوارا و دلانگیز است. میوهْ تلخ اگر از دست معشوق برسد، مانند خرما شیرین به نظر میرسد. چنانکه خانهْ تنگ و حقیر، با وجود یار دلدار، همچون صحرا پهناور به نظر میرسد. بسیاری از خوبان رنج خار را تحمل میکنند، به امید وصال کسی که او را دوست دارند. مولانا گروههایی از مردم را به عنوان مثال بیان میکند که هر یک برای عزیزی رنج میکشد. مولانا میگوید: «حتی زاری برای مردگان، دلیل نیاز ما به دلداری زندگان است».
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |