( 598)بعد ماهی چون رسیدند آن طرف |
|
بینوا ایشان ستوران بیعلف |
( 599)روستایی بین که از بدنیتی |
|
میکند بعد اللتیا والتی |
( 600)روی پنهان میکند زیشان بروز |
|
تا سوی باغش بنگشایند پوز |
( 601)آن چنان رُو که همه زرق و شر است |
|
از مسلمانان نهان اولى تر است |
( 602)روىها باشد که دیوان چون مگس |
|
بر سرش بنشسته باشند چون حَرَس |
( 603)چون ببینى روى او در توفتند |
|
یا مبین آن رو چو دیدى خوش مَخند |
( 604)در چنان روى خبیث عاصیه |
|
گفت یزدان نَسفَعَن بِالنَّاصِیَه |
( 605)چون بپرسیدند و خانهش یافتند |
|
همچو خویشان سوی در بشتافتند |
قوم: گاه براى زن به کار رود و در اینجا زن و فرزند مقصود است.
بَعدَ اللُتَیَّا وَ الَّتى: در زبان عرب به معنای سردواندن و چنین و چنان گفتن به کار رفته است. و در مثل است «و بَعدَ اللُتَیَّا وَ الّتى لا أتَزَوَّجَ أبدا.» و در توجیه آن گفتهاند: مردى دخترى کوتاه را به زنى گرفت و از او رنج دید او را طلاق داد و دخترى بلند قامت را به خانه آورد از او رنج بیشتر دید او را طلاق داد و گفت: «بَعدَ اللُتَیَّا وَ الَّتى لا أتزَوج ابدا.»[1]
پوز گشودن: کنایه از روى آوردن براى خوردن.
اولى تر: «اولى» در عربى صیغه تفضیل است، امّا در فارسى تنها صفت است و براى تفضیل باید پسوند «تر» بدان افزوده شود. پیشینیان چون مولانا و سعدى و دیگر ادیبان بزرگ این قاعده را رعایت مىکردند. اما در دورههاى بعد که فساد در نثر فارسى پدید آمد بدان توجه نشد چنان که در بسیارى علامتها هم.
حَرَس: نگاهبانان. و حَرَس در جمع به کار مىرود.
روىها باشد که دیوان: چهره بداندیشان را چنین تصویر میکند که شیاطین، نگهبان و حَرَس آن هستند؛ اشاره به مضمون آیهْ سورهْ زخرف دارد که: «وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»:و هرکه از یاد خداوند رخ برتابد، شیطان را بر او چیره سازیم تا همنشین و مصاحب او شود. و دیدار این چهره، باعث میشود که شیطانها به جان آدم بیفتند.[2]
خوش خندیدن: کنایه از روى خوش نشان دادن. شادمان گشتن.
عاصِیَه: (مؤنث عاصى) نافرمان، گناهکار.
نَسفَعَن: برگرفته از قرآن کریم است «کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَة»ِ:اگر از راه انکار و بیدینی برنگردند، موی پیشانی آنها را میگیریم و میکشیم و باز میگردانیم .[3] و این کنایه از خوارى و خفت است.
پرسیدن: نشان گرفتن.
( 598) بعد از یک ماه چون بده مقصود رسیدند خود خسته و بىنوا و ستوران آنها گرسنه و بىعلف بودند. ( 599) حالا روستایى را ببین که از بد نیتى بعد از این همه دعوت و خواهش چه مىکند. ( 600) از آنها رو پنهان مىکند براى اینکه پاى مهمانان بباغ او باز نشود. ( 601) این رو که کبود چشم و شر است بهتر است که از هر مسلمانى پنهان بماند. ( 602) بسى رویها هست که شیاطین مثل مگس بر سر آن نشسته و صداى آنها چون زنگولهها در گوش او وسوسه مىکنند. ( 603) وقتى روى آنها را ببینى شیاطین به جنبش در مىآیند پس یا روى آنها را نبین یا اگر دیدى برویشان نخند. ( 604) براى همین است که خداوند فرمود موى پیشانى گنهکاران را گرفته و به آتش دوزخ مىکشم. ( 605) بهر حال چون از کسان دیگر پرسیده و خانه روستایى را پیدا کردند مثل خویشاوندان بدر خانهاش رفتند.
مولانا چهره بداندیشان را چنین تصویر میکند که شیاطین، نگهبان و حَرَس آن هستند؛ اشاره به مضمون آیهْ 36 سورهْ زخرف دارد که: و هرکه از یاد خداوند رخ برتابد، شیطان را بر او چیره سازیم تا همنشین و مصاحب او شود. و دیدار این چهره، باعث میشود که شیطانها به جان آدم بیفتند. این چهرههای ناپاک و نافرمان، همانها هستند که پروردگار در آیهْ 15 علق فرموده است: اگر از راه انکار و بیدینی برنگردند، موی پیشانی آنها را میگیریم و میکشیم و باز میگردانیم.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |