( 618)پنجمین شب ابر و بارانی گرفت |
|
کاسمان از بارشش دارد شگفت |
( 619)چون رسید آن کارد اندر استخوان |
|
حلقه زد خواجه که مهتر را بخوان |
( 620)چون بصد الحاح آمد سوی در |
|
گفت آخر چیست ای جان پدر |
( 621)گفت من آن حقها بگذاشتم |
|
ترک کردم آنچه میپنداشتم |
( 622)پنجساله رنج دیدم پنج روز |
|
جان مسکینم درین گرما و سوز |
( 623)یک جفا از خویش و از یار و تبار |
|
در گرانی هست چون سیصد هزار |
( 624)زآنکه دل ننهاد بر جور و جفاش |
|
جانش خوگر بود با لطف و وفاش |
( 625)هرچه بر مردم بلا وشدت است |
|
این یقین دان کز خلافعادت است |
( 626)گفت ای خورشید مهرت در زوال |
|
گر تو خونم ریختی کردم حلال |
( 627)امشب باران به ما ده گوشهای |
|
تا بیابی در قیامت توشهای |
( 628)گفت یک گوشهست آن باغبان |
|
هست اینجا گرگ را او پاسبان |
( 629)در کفش تیر و کمان از بهر گرگ |
|
تا زند گر آید آن گرگ سترگ |
( 630)گر تو آن خدمت کنی جا آن توست |
|
ورنه جای دیگری فرمای جُست |
در گرانی هست: یعنی جفای دوستان دردناک است.
دل ننهاد: یعنی در دلش نمی گذشت.
کز خلافعادت است: یاد آور این مثل معروف است که: ترک عادت موجب مرض است.
خورشید مهر: اضافه مشبّهٌ به به مشبّه.
خورشید مهر در زوال بودن: بىمحبت بودن، دوستى نشان ندادن.
( 618) در شب پنجم ابرى پیدا شده باران شدیدى باریدن گرفت. ( 619) و کارد به استخوان خواجه رسیده در خانه روستایى را زد و او را بدر خانه طلبید. ( 620) با صد الحاح بالاخره بدر خانه آمده گفت آخر چه مىگویى؟. ( 621) گفت من هر حقى که بتو داشتم صرف نظر کردم و آن چه گمان مىکردم رها ساختم. ( 622) در این پنج روزه بقدر پنج سال در این سرما و سوز رنج بردم. ( 623) یک جفا که انسان از یاران و خویشان و دوستان خود ببیند سختتر از صد هزار جفاى دیگران است. ( 624) براى اینکه از طرف آنها متوقع مهر و وفا بوده نه منتظر جور و جفا. ( 625) بطور یقین هر بلا و شدت از خلاف عادت سر چشمه مىگیرد. ( 626) اکنون که خورشید مهر تو در زوال است گذشتهها گذشته اگر خون مرا ریخته باشى حلال کردم. ( 627) فقط در این شب باران در یک گوشهاى ما را بپذیر که در قیامت عوض بگیرى. ( 628) روستایى گفت یک جایى داریم که مال باغبان است که در آن جا پاسبانى مىکند. ( 629) در آن جا تیر و کمان هست براى اینکه اگر گرگ بیاید او با تیر بزند. ( 630) اگر تو قبول مىکنى که عوض او این خدمت را انجام دهى بسم اللَّه بیا آن محل مال تو و گرنه زود برو.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |