روی سخن با مدعیان کمال است
( 678)لاف درویشی زنی و بیخودی |
|
های هوی مستیان ایزدی |
( 679)که زمین را من ندانم ز آسمان |
|
امتحانت کرد غیرت امتحان |
( 680)باد خرکرهْ چنین رسوات کرد |
|
هستی نفی تو را اثبات کرد |
( 681)این چنین رسوا کند حق شید را |
|
این چنین گیرد رمیده صید را |
( 682)صد هزاران امتحان است ای پسر |
|
هر که گوید من شدم سرهنگ در |
( 683)گر نداند عامه او را ز امتحان |
|
پختگان راه جویندش نشان |
( 684)چون کند دعوی خیاطی خسی |
|
افکند در پیش او شه اطلسی |
( 685)که ببر این را بغلطاق فراخ |
|
ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ |
غیرت: در لغت رشک است و ناهموار داشتن است بر خود، شرکت دیگرى را در آن چه نزد وى محبوب است. و در اصطلاح متصوفه، «غیرت» محب یا محبوب است بر قطع تعلّق به غیر چنان که محب نخواهد محبوب محبت دیگر را داشته باشد و محبوب نخواهد محب دیگرى را دوست بدارد.[1] و در اینجا مقصود غیرت حق است که از توجه بنده به خود و به آنچه غیر پروردگار است، به خشم میآید و بنده را میآزماید تا ریای او فاش شود و در حدیث است «وَ مِن غَیرةِ اللَّهِ أن یَأتِىَ المُؤمِنُ شَیئاً حَرَّمَ اللَّهُ: از غیرت خدا آن است که مرد با ایمان چیزى را که خدا حرام کرده مرتکب شود.»[2]
باد خر کره: در اینجا، منظور آثار و نشانههای هوای نفس و دلبستگی به دنیاست. استعاره است از نشانههاى خود بینى که نادانسته و ناخواسته ظاهر شود و مدعى را رسوا کند.
اِثبات: در اصطلاح صوفیان تعریفهاى گونه گون دارد. در اینجا اثبات مقابل محو است و «محو» دور کردن اوصاف نفسانى است. (دعوى فانى بودنت باطل شد).
رمیده صید: استعاره از خود پرستى که خواهد با حیلتهاى خود از قضاى حق بجهد.
سرهنگ در: کنایه از عارف به کمال. سالکى که تواند راهبر شود.
پُختگان راه:یعنی مردان کامل،کنایه از واصلان به حق. آشنایان به راه و رسم طریقت.
بَغَلطاق: بغلتاق. لباس بىآستین کوتاه یا با آستین بسیار کوتاه، که در زیر فَرَجِیّه مىپوشیدند و از پارچه نخى بعلبکّى به رنگ سفید یا از پوست سنجاب دوخته مىشد. از اطلس معدنى نیز دوخته مىشد. گاه آن را با مروارید زینت مىکردند. قبای بلند وگشاد را نیز گفته اند.[3]
دو شاخ پیدا شدن: کنایه از شرمنده گشتن. رسوا گردیدن، مضحکه دیگران شده.
( 678) تو لاف درویشى و بىخودى زده و هاى هوى مستان سرمدى را بخود بسته. ( 679) مىگفتى من زمین را از آسمان نمىشناسم اکنون غیرت خداوندى امتحانت کرد. ( 680) باد کره این طور رسوایت نموده دعوى نیستى تو را ثابت کرد که هستى بوده است. ( 681) خدا شیاد را این طور رسوا مىکند و صید رمیده را این قسم بدام مىآورد . ( 682) صد گونه امتحان هست و هر کس که بگوید من سرهنگم و چنین و چنانم . ( 683) اگر عوام نتوانند امتحانش کنند پختگان راه از او نشانه را مىجویند . ( 684) چون کسى بىهوده دعوى خیاطى کند شاه در جلوش پارچه اطلس مىاندازد . ( 685) که آن را براى من جبه فراخ بدوز آن وقت است که در امتحان آن از خجلت شاخ در مىآورد .
روی سخن با مدعیان کمال است که خود را در راه حق، بیخود نشان میدهند و مانند مستانِ عشق حق «های هوی» در میآورند. مولانا می گوید: هوای نفس در تو آشکار شد و ثابت کرد که هستی تو منفی و در جهت حیات مادی است. مولانا، انسان گریزان از راه حق را «صید رمیده» میگوید، زیرا سرانجام او هم به سوی خدا باز میآید. «هر که گوید من شدم سرهنگ در» کسی است که مدعی وصال حق و کمال در راه معرفت اوست. مولانا مدعیان را به آدم بیکارهای تشبیه میکند که مدعی خیاطی شود.
[1] - (لغت نامه، به نقل از مصباح الهدایه)
[2] - (مسند احمد، ج 2، ص 343)
[3] - (فرهنگ البسه مسلمانان، ص 78- 81)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |